آموزش اخلاق رسانه به کودکان؛ پیشگیری از سرقت ادبی

دزدی ادبی

سرقت ادبی دانش آموزان با وجود اینترنت به امری رایج تبدیل شده است. چگونه از همان کودکی به دانش آموزان یاد دهیم که سرقت ادبی انجام ندهند؟ با اینکه کودکان در سنین حتی هفت سالگی باوری درونی دارند که کپی کردن کار دیگران عملی نادرست است، اما ممکن است چنین حسی راجع به سرقت ادبی نداشته باشند، زیرا که در نظرشان این کار عملی بدون قربانی است. اگر هیچ کسی آسیب نبیند، احتمال کمتری وجود دارد که ما احساس همدلی کنیم و بدون این حس هم به سختی می‌توان عملی را به صورت اخلاقی نادرست تلقی کرد.

مقاله مرتبط: سرقت ادبی توسط دانش آموزان و اخلاقیات

تعریف قربانی

زمانی که ما از سرقت ادبی و بی‌امانتی در دنیای آکادمیک صحبت می‌کنیم، باید دانش‌آموزان را قانع کنیم که بدانند این اعمال هم قربانی دارند: در اینجا می‌توان خود دانش‌آموزان را قربانی خواند که خودشان را از فرصت‌های بی‌نظیر یادگیری محروم ساخته‌اند. این عمل باعث می‌شود دانش‌آموزان دیگر در کلاس نیز قربانی شوند، علت این پدیده تا حدی به خاطر این است که معلم هر چه زمان بیشتری صرف شناسایی دزدی‌های ادبی و تقلب‌ها کند، وقت کمتری برای ارائه دروس و کمک به دانش‌آموزان دارد.

یکی از راه‌هایی که می‌توان دانش‌آموزان را به صورت هیجانی در درک این موضوع کمک کرد و جلوی سرقت ادبی دانش آموزان را گرفت انتقال این تفکر است که سرقت ادبی، به هر صورتی که باشد، بی‌احترامی به نویسنده است. آگاهی دادن راجع به شکل‌های مختلف کپی کردن که قابل‌لمس‌تر و شخصی‌تر هستند، می‌تواند مفید باشد، مانند کپی کردن کاری توسط یک هنرمند مستقل.

  راه‌حل دیگر قرار دادن دانش آموزان در جایگاه تولید‌کننده محتوا است:

«به خاطر دارید که شما چگونه نقاشی‌هایتان را در مدرسه به فروش رساندید؟ اگر کس دیگری نقاشی‌های شما را کپی می‌کرد و آن‌ها را می‌فروخت چه؟ با این کار چه حسی پیدا می‌کردید؟ آیا چنین کاری منصفانه است؟»

با اینکه فرهنگ نسل جوان تاثیری عمیق بر گرایش دانش‌آموزان نسبت به سرقت ادبی دارد، فرهنگ‌های مدرسه و خانه می‌توانند حتی مهم‌تر باشند. زمانی که تنها تمرکز والدین و معلم‌ها بر روی نمرات است، سرقت ادبی در دانش آموزان هم می‌تواند به راحتی اتفاق بیفتد؛ اما زمانی که به ارزش محتوا و فرایند یادگیری اهمیت بیشتری داده شود، میزان سرقت ادبی در دانش آموزان هم کمتر می‌شود.

معلم‌ها هم می‌توانند از طریق تکالیفی که ارائه می‌دهند، ارزش‌های فرهنگ کلاسی‌ را به دانش‌آموزان منتقل کنند. هر چه تکالیفی که به دانش‌آموزان داده می‌شود بیشتر بر پرسش‌های ساده تاکید داشته باشد تا وادار ساختن دانش‌آموزان به ساخت ایده‌ها و انجام ارزیابی‌ها، احتمال سرقت ادبی یا تقلب از سمت دانش‌آموزان بیشتر می‌شود. قبل از اینکه تکلیفی ارائه دهیم، بهتر است از دانش‌آموزان بپرسیم که آیا می‌توانند بدون خواندن کل متن و تنها با خواندن خلاصة آن، تکلیف را انجام دهند. در این صورت شما قادر خواهید بود به دانش‌آموزان نشان دهید که انجام دادن یک تکلیف از دزدیدن آن بسیار ارزشمند‌تر است.

استفاده از قوانین

روش سنتی حل کردن مشکلات مرتبط با بی‌امانتی در حوزه آکادمیک، قوانین است. اکنون این رویکرد به دلایل گوناگون اثربخشی گذشته را ندارد. یک دلیل این است که ممکن است دانش‌آموزان درک نکنند که قوانین چگونه با فعالیت‌هایی که ما آن‌ها در طبقة سرقت ادبی جای داده‌ایم، مرتبط می‌شوند. همان‌طور که ملاحظه کردیم، حتی دانش‌آموزانی که می‌دانند سرقت ادبی کاری خلاف قانون است، در سطح هیجانی احساس نمی‌کنند که چنین کاری اشتباه است.

این جمله بدین معنی است که عامل اصلی در تعیین اینکه آیا سرقت ادبی صورت گیرد یا خیر، میزان احتمال گیر افتادن است که شخص برای خود متصور است. کاری که از وضع قوانین سخت‌گیرانه در ارتباط با سرقت ادبی می‌تواند مفید‌تر باشد، ایجاد رویه‌هایی است که این عمل را دشوارتر می‌کند.

به عنوان مثال معلم‌ها و والدین می‌توانند صرفا به جای اینکه نتیجة پروژه‌ را از دانش‌آموزان بخواهند، از آن‌ها درخواست کنند که تمام مراحل انجام پروژه‌ را به آن‌ها نشان دهند، از تحقیق گرفته تا ایده‌یابی و کار‌های پایانی. معلم لزوما مجبور نیست که تمام این مراحل را در نظر بگیرد، اما اصرار برای گرفتن اطلاعات مرحله به مرحله باعث می‌شود که فرصت‌های بیشتری برای شناسایی سرقت ادبی وجود داشته باشد و این عمل سخت‌تر می‌شود.

مقاله مرتبط: آموزش اخلاق رسانه به کودکان؛ حق مالکیت معنوی

دانش آموزان چه فکر می کنند؟

دانش آموزان احساس می‌کنند که بی‌امانتی و تقلب در دنیای آکادمیک،‌ مانند دیگر مشکلات اخلاقی، بیشتر از چیزی است که در واقعیت وجود دارد: به عنوان مثال یک تحقیق در سال ۲۰۰۹ دریافت که دو سوم نوجوانان بر این باورند که دانش‌آموزان دیگر در مدرسه از تلفن همراه‌شان برای تقلب استفاده کرده‌اند، در حالی که تنها نیمی از آن‌ها به انجام چنین کاری اعتراف کردند. مطالعات دیگری هم ثابت کرده‌اند که تا قبل از مقطع دهم تقریبا از هر ده دانش‌آموز، یکی‌شان با آگاهی دست به سرقت ادبی زده است که این بدین معناست که ۹۰ درصد دانش‌آموزان چنین کاری نکرده‌اند.

اگر ما برخورد درستی با امانت‌داری مجازی داشته باشیم، می‌تواند کاملا با فرهنگ جوانان سازگاری داشته باشد. دسترسی به حقایق امری کاملا حیاتی در دنیای امروز است: چیزی که دانش‌آموزان نیاز دارند کسب مهارت در «ترکیب‌ مجدد» اطلاعات است. مانند زمانی که یک «میکسر» یا «ترکیب‌کننده» ماهر آهنگ‌ها و فیلم‌های مختلف را دریافت کرده و با ترکیب‌شان چیزی جدید خلق می‌کند، هر مقاله و کار‌های دیگر دانش‌آموزان نیز باید از منابع‌شان به عنوان ابزاری در جهت هدفی بزرگ‌تر استفاده کنند.

زمانی که با دانش‌آموزان نه تنها در مقام مصرف‌کنندگان بلکه تولید‌کنندگان محتوا برخورد می‌کنیم، به آن‌ها یاد می‌دهیم که چگونه از منابع به شیوه‌ای متحولانه استفاده کنند.

 

  معضل‌های اخلاقی در رابطه با سرقت ادبی

  در اینجا سناریو‌هایی وجود دارد که به دانش آموزان کمک می‌کند تا مشکلات مربوط به این کار را درک کنند: «نیت» یک شب در حال تکمیل مقاله‌ای است که متوجه می‌شود منبع یکی از مهم‌ترین ادعا‌هایش را ثبت نکرده است. او قادر نیست منبع اولیه‌ای را که این ادعا را از آن‌ جا استنباط کرده است، پیدا کند و زمانی هم دیگر برای این کار ندارد.

آیا او باید این ادعا را کنار بگذارد، با اینکه ممکن است استدلال‌های او را ضعیف‌تر کرده و احتمالا نمره‌اش را هم کمتر کنند؟ یا اینکه باید نوعی منبع ساختگی از خودش بنویسند یا اینکه ادعا را درج کرده ولی برای پیدا کردن منبع آن درخواست زمان اضافی کند؟ به خاطر داشته باشید که معضل اخلاقی باید جوابی واضح نداشته باشد، تا جوانان فرصتی برای تمرین استدلال اخلاقی داشته باشند.

در زمینة قضاوت اخلاقی مهم‌ترین کار این است که کودکان را از ملاحظات سادة خطر و پاداش فراتر ببریم. ما ممکن است از دانش‌آموزان بخواهیم که فکر کنند آیا اعمال نکردن قانونی که برای همه یکسان است، در مورد «نیت»، بی‌انصافی در حق بقیة دانش‌آموزان است؟ همچنین باید بپرسیم که آیا محروم کردن نویسندة منبع اولیه از اینکه کارهایش تصدیق شوند و با منبع ذکر شوند، کار درستی است یا غلط؟

آموزش کودکان کم سن و سال

برای کودکان کم‌ سن و سال‌تر می‌توانیم از مثال‌هایی واضح‌تر استفاده کنیم: «فیونا» و «دکستر» دو همکلاس هستند که هر دو در حال انجام تکلیفی هستند با مضمون اختراع یک ابرقهرمان برای حضور پیدا کردن در کتاب‌های کمیک. «فیونا» به سرعت کار را شروع می‌کند و «مرد میمونی» را اختراع می‌کند، ابرقهرمانی که می‌تواند به میمون تبدیل شود.

«دکستر» کار‌های او را بر روی کتاب کمیک مشاهده می‌کند و شروع به طراحی کتاب خودش می‌کند، «مرد لِموری»[1]. تقلید «دکستر» تا چه اندازه باید باشد که عملی نادرست تلقی نشود؟ آیا باید از «فیونا» اجازه بگیرد؟ اگر کمیک «دکستر» نمرات بهتری بگیرد، اوضاع بدتر می‌شود؟

ما می‌توانیم از کودکان بپرسیم که تصور کنند و ببینند زمانی که «فیونا» فهمید که «دکستر» کار او را کپی کرده، چه احساسی به او دست داده است و «دکستر» خودش در نتیجه چه حسی پیدا کرده است؟ ما همچنین می‌توانیم از آن‌ها بخواهیم که راجع به تصور دیگران دربارة «دکستر» زمانی که او به عنوان یک متقلب شناخته شود، فکر کنند و البته به این موضوع هم توجه کنند قوانین تکالیف باید چه مقدار به بکر و بدیع بودن اهمیت بدهند.

[1] نام نوعی میمون

منبع: مدیا اسمارت

مقالات مرتبط

استفاده از تکنولوژی در کلاس

یکی از نگرانی هایی که اغلب در میان معلم ها وجود دارد، استفاده از تکنولوژی در کلاس است. مخصوصا زمانی که دانش آموزان ابزارهای خودشان را دارند که ممکن است مشکلات زیادی ار در کلاس پیش بیاورد. در این مقاله راهکارهایی برای حل این مسئله ارائه کرده ایم.

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.