خانه ‹ انجمن ها ‹ گروههای مقطع دبستان ‹ گروه معلمان علوم دبستان ‹ مصاحبه با دکتر سیما قاسمی بخش سوم
مصاحبه با دکتر سیما قاسمی بخش سوم
سمیه: آیا مطالعات و فعالیتهای جنبی و دغدغه های شخصی شما روی نحوه کارتون در موزه تاثیر مستقیم یا غیرمستقیمی داشته که بتونید بهش اشاره کنید؟
سیما قاسمی: قطعاً تاثیر داشته است. ببینید حوزهی ترویج علم حوزهای بینرشتهای است. شما نمیتوانید با تکیه بر سواد فیزیک یا شیمی یا زیستشناسی خود بروید و این علوم را ترویج کنید. بسیاری ظرایف در ترویج علم است که نیاز به مطالعهی وسیع و تجربه در جامعه دارد. وقتی بازدیدکنندهای به موزه یا رویداد موزه یا … میآید، به موزه آمده است تا ساعاتی را با فراغ خاطر بگذراند و تفریح کند و در این تفریح چیزی هم بیاموزد. اما نمیشود شما از قبل چیزی را طراحی کنید و مطمئن باشید برای همهی بازدیدکنندگان یادگیری مشابه رخ میدهد. هر بازدیدکننده یادگیری مخصوص خود را دارد که از دانش پیشینی او و تجربهی زیستهاش میآید. در نتیجه شناخت آن مخاطب بخش مهمی از طراحی فعالیتی ترویجی است. از طرفی شما نیاز دارید تا با روشهای آموزش علوم آشنا باشید. باید فرهنگ مخاطب را بشناسید و شاخصهای آن را در کار ترویجی به کار ببندید و بسیاری جزییات دیگر، اینجاست که تنوع در تجربهی کاری با مخاطب بسیار به کار میآید.
سمیه: و شباهتی که این کار با کار معلمی داره. توجه به تفاوت های فردی و تجربه زیسته و … .کلی در مورد ترویج علم صحبت کردیم ولی به طور مشخص ترویج علم یعنی چی؟ یه مروج علم دقیقاً چی کار می کنه و چه تحصیلاتی باید داشته باشه؟
سیما قاسمی: باید دربارهی هردوی این واژهها صحبت کنیم: ترویج و علم. ترویج علم همانطور که از واژهاش بر میآید رواج دادن علم در جامعه است. البته امروزه تلاش میشود به جای روش یکسویهی رواج دادن علم، روشهای نوینی برای ارتباط با علم و گفتگوی بین متخصصین و غیرمتخصصین ابداع شود، تلاش میشود مردم در فرایند علم به مشارکت گرفته شوند و علم را نقد کنند. شما نمیتوانید بدون گفتگو و نقد کردن و فقط با شنیدن، علم را درک کنید و به کار ببرید. این مبحث پیچیدگیهای خود را دارد و شاید موضوع بحث شما نباشد، پس فعلاً از آن میگذرم. اجازه بدهید به علم بپردازم.
گاه ما ترویج علم را با ترویج دانش اشتباه میگیریم. این حتی در آموزش علوم هم بسیار اتفاق میافتد. شروع میکنیم به انتقال یک سری محفوظات دانشی به مخاطب. اما وقتی از علم صحبت میکنیم توجه به روش علمی و ماهیت علم بسیار مهم میشود. برای مخاطب فقط علم نیست که ناشناخته است، روش علمی و ماهیت علم نیز ناشناخته است و این نشناختن گاه دردسرساز میشود. معمولاً به این موضوع در ترویج علم بیتوجهی میشود و آثارش را هم البته میبینیم. بگذارید مثال ملموسی بزنم: وقتی در ترویج علم پزشکی فقط گفته باشید ویروس این است و باکتری آن است و فلان بیماری اینطور است و این واکسن برای این ویروس است و فلان دارو برای آن بیماری، فقط دانش را منتقل کردهاید. انتقال دانش معمولاً به شکل امری قطعی است و شما در این نوع روایت فرایند علم را نادیده گرفتهاید. از شکستها نگفتهاید، از چگونگی رسیدن به راه حل فعلی برای آن مشکل نگفتهاید، از خطاها نگفتهاید، از حوزهی عملکرد روش علمی نگفتهاید. بعد که مثل یک سال گذشته جامعه با مشکلی مواجه میشود که مستقیم با علم مربوط است، این ناگفتهها مهم میشوند. مردم از متخصصین پزشکی میپرسند خب چرا دارو نمیسازید؟ چرا واکسن نمیسازید؟ چرا اینقدر تأخیر دارید؟ چرا اینقدر خطا دارید؟ اصلا علم به چه کاری میآید و …. ما مروجین علم قبلاً به مردم نگفتهایم علم با چه فرایندی و چقدر مبتنی بر روش علمی و آزمون و تجربه و مفهومسازی و …. جلو رفته است. از خطاها و شکستها نگفتهایم، از همهگیریهای قبلی نگفتهایم، نگفتهایم علم با همین بالا و پایین رفتنها به امروز رسیده است، خب بدیهی است که این سوالها برای مخاطب پیش بیاید. ما پژوهشگر علم (scientist) را فردی همهچیزدان معرفی کردهایم که همهی جوابها پیش اوست و یکباره به پاسخ میرسد. فقط جوابها را از زبان او منتقل کردهایم. وقتی از خطاها نگفتهایم و حتی علم را نقد نکردهایم، خب طبیعی است که در این بزنگاه تاریخی گیر بیفتیم.
علاوه بر اهمیت پرداختن به تفاوت علم و دانش، توجه به خود مخاطب در ترویج علم بسیار ضروری است. در ترویج علم مشکلترین کار ما آنجاست که بخواهیم اولین ارتباط را با مخاطب برقرار کنیم. اگر در موزه نمایشگاهی طراحی کردهایم و ساختهایم، چرا مخاطب باید بخواهد که به موزه بیاید و آن نمایشگاه را ببیند و با آن تعامل کند؟ اگر به نمایشگاه آمد چرا باید هر اثر موزهای را ببیند؟ اگر برنامهی علمی تلویزیونی ساختهایم چرا مخاطب باید برنامهی ما را ببیند؟ اگر مطلبی نوشتهایم چرا بخواندش؟ شکلگیری اولین ارتباط بین مخاطب و محتوایی که ما ساختهایم سختترین جای کار است. شما تجربهی معلمی دارید. اولین جلسههای سال تحصیلی سختترینشان هستند. شما باید انگیزهای در دانشآموز ایجاد کنید که دوست داشته باشد حرف شما را بشنوند و البته شاید با شروع هر مبحث جدید باز این مشکل را داشته باشید. البته در آموزش علم در کلاس درس شما چند جلسه فرصت دارید تا اعتماد در مخاطب ایجاد کنید، مخاطب فرصت دارد با زبان و بیان شما آشنا شود و همهی اینها کمک میکند که ارتباط بهتری در باقی سال داشته باشید. اما در ترویج علم این ارتباط دشوارتر است چون ارتباط مقطعی است. گاه مخاطب فقط یک ساعت با شما در ارتباط است و این هنر شما در طراحی و ایدهپردازی است که چطور او را علاقهمند کنید که در ساعت فراغت به سراغ ساختهی شما بیاید و بخواهد که با آن تعامل کند. اینجاست که شناخت مخاطب مهم میشود. هرچه بهتر بدانید او چه میداند، چه میخواهد، علاقهاش به چیست، تجربههای قبلی او چه بوده است، بهتر میتوانید برایش محیط تعامل با علم برقرار کنید و البته این برای من دشوارترین جای کار ترویجی است. امیدوارم پاسخ مربوطی به سوالتان داده باشم.
برای پاسخ دادن به سوالتان دربارهی تحصیلات مروج علم شاید من فرد مناسبی نباشم چون من راه نامعمولی را طی کردم. در بعضی کشورهای غربی رشتهای تحصیلی با عنوان ارتباطات علم در مقطع تحصیلات تکمیلی وجود دارد. دانشآموختگان رشتههای مختلف علوم مانند زیستشناسی، داروسازی، فیزیک، اخترشناسی و …. برای ادامهی تحصیل وارد ارتباطات علم میشوند و تواناییهای ارتباطی را آموزش میبینند. این افراد میتوانند در مراکز علم، در موزههای علم، مراکز طراحی بازیهای علمی، انتشارات علمی، ساخت مستندهای علمی و دفتر گسترش علم دانشگاهها فعالیت کنند. البته ترویج علم مثل هر مهارت دیگری نیاز به تمرین دارد و در استمرار است که رشد میکند.
سمیه: چقدر صحبت هاتون در مورد ترویج علم مفید بود. با توجه به این تنوع تجربیات و دانش تخصصی تون در زمینه فیزیک اگه بخواید به یک معلم دبستان یا معلم علوم در مقاطع مختلف مدرسه توصیه کنید موضوعات خاصی رو برای مطالعه دنبال کنه که روی روش تدریسش و علاقمند و آگاه کردن بچه ها نسبت به علم اثر مثبت داشته باشه مشخصاً چه زمینه ها یا حتی کتابها و مجلاتی رو پیشنهاد می کنید؟
سیما قاسمی: شما لطف دارید. من فکر میکنم همگی نیاز داریم علاوه بر علوم و روشهای آموزش آن، دربارهی تاریخ و فرهنگ ایران و روشهای ارتباطی در جامعهی خودمان بیشتر بخوانیم. مجموعهی ده جلدی تاریخ ادبیات کودکی در ایران در این باره بسیار خواندنی است، خصوصاً جلدهای مربوط به بعد از مشروطه. شاید به نظر نامربوط بیاید اما من فکر میکنم بدون اینکه بدانیم چرا داریم این آموزشها را به کودکان میدهیم و انگیزهمان از آموزش و به طور خاص آموزش علوم چیست، نمیتوانیم به دنبال روشهای موثر آموزش برویم. از خودمان بپرسیم چه میشود اگر دانشآموز ما هرگز علوم نخواند؟ فرض کنید کنکوری هم در کار نباشد. چرا یک شهروند به آموزش علوم نیاز دارد؟ به نظر من پاسخ به این سوال خودش زمینهی مطالعه و روشهای جدید آموزشی را پیش خواهد کشید.سمیه: یک دنیا ممنون از اینکه اینقدر باحوصله وقت گذاشتید و پاسخ دادید به سوالهای من. برای خودم که گفتگوی خیلی مفیدی بود. امیدوارم فرصتی پیش بیاد که دوباره صحبت کنیم اما این بار حضوری.
برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.