مجید بهادری
پاسخ های انجمن ایجاد شده است
سلام رحیم عزیز
خیلی خوبه که چندپایه داری و از همون اول داری اطلاعاتت رو بیشتر میکنی، روی مدیریت کلاسهای چندپایه و نحوه برقراری ارتباط عاطفی با دانشآموزانی از ۷ تا ۱۳ سال تمرکز داشته باش.
سلام
ممنون از نظری که ارائه کردید
دانش آموزان عشایری در شش پایه و مختلط هستند و بنابر اطلاعات همکاران نوشته شده و همینطور که دریافت کردید، مشکل روخوانی حل نشد و نسبت به قبل کمی قابل قبول بود.
روش فبک در همون جلسه پایه ریزی شد و تا به امروز با شروع اولیه شناخت قوانین و اصول پایه خودش به همراه آموزش گوش دادن فعال ادامه دارد و سال آینده هم که در همان آموزشگاه هستم پیگیری خواهد شد.
نتیجه بعد دوماه مربوط به ارتباط عاطفی و اعتماد بین معلم و دانشآموزان بود۱۰ مهرماه سال ۸۹ تازه اولین روز کاری من بود و با تمام رویاها و شناختهایی که داشتم وارد کلاسی شدم که از قبل فقط با آدرس روستا و طی کردن مسیری ۶۰ کیلومتری با موتور رسیده بودم، چون سرویس مدرسه روستا کامل بود و من معلم عشایر بودم و دور از مدرسه روستا، بر روی تپهای با دو کلاس که در نداشتند و پنجرههایی نیمه شکسته و تخته سیاهی که گچ را دانشآموزان از سال قبل نگه داشته بودند.
نه اطلاعی از مدیریت کلاس چند پایه داشتم و نه روش تدریس درست و حسابی میدانستم.
اول از دانشآموزان خواستم اسم و فامیل خودشان را روی تخته یادداشت کنند و این یعنی اطلاع از شروع یک فاجعه که در پایه سوم و پنجم قادر به نوشتن اسم خودشان هم نبودند و مشت نمونه خروار شد.
بعد کمتر از یکماه اثرات این ناآگاهی و مبتدی بودن خودش را با دادزدن، عصبانی شدن، پرخاشگری و حتی تنبیه بدنی نشان داد. اما تنبیه بدنی همان اوایل حذف شد، چون یکی از اقوام گوشزد کرد که اگر اداره متوجه بشود مشکل پیدا میکنم. اما تنبیه با تکالیف زیاد، بیتوجهی، پارهکردن دفتر و داد و فریاد ادامه داشت.
کیفیت نه در تدریس تغییری کرد و نه در آموزش و بهبود یادگیری تا دو هفته بعد از زمان کوچ که در منطقه قشلاقی به دلیل بیتوته شدن با خانوادهها و دانشآموزان رفت و آمد پیدا کردم و بقولی عجین شدم. سال دوم هم همانجا بودم و اما با این تفاوت که نه درگیری و داد و فریاد بود و نه تنبیه و کنترل اجباری
اینجا شروع تغییر روش تدریس من بود که متوجه شدم با هرکدام از بچهها صمیمیت دارم یادگیری بهتر و مقاومت کمتری در مطالعه و انجام تکالیف دارند و بعد از اون شروع کردم به ایجاد روابط عاطفی و ارتباط عاطفی، مطالعاتم را با کتاب، مجلات، اینترنت بیشتر کردم و الان بعد۱۱ سال تدریس هنوز هم ادامه دار شده اما اصولی و علمی بعنوان یک واقعیتدرمانگر که در کنار مطالعاتم در کارگاههای مدرسه کیفی هم شرکت کردهام و باعث شد تا بعد از دو یا سه سال اول دیگر با دانشآموزان خودم هیچ مشکلی نداشته باشم و آسایش و آرامش روانی دوطرفه داشته باشیم. با ایجاد رابطه دوستانه، اما منصفانه و قاطعانهمقصر ترس از آینده و ناپایداری وضعیت جامعه ای که در آن زندگی میکنند.
در شرایط فعلی جامعه خانه ها پر شده از دانش آموزان نوجوان وناامیدی که از غول کنکور می خواهند فرار کنند و به دنبال ناجی هستند تا با کتابهای سحرآمیز وروشهای تست زنی به آنها کمک کند.
چنین فکرهایی به ذهن همه ی دانش اموزان می آید و در همه جای جهان وجود دارد اما نه چندین برابر خارج از حد نصابی که در موسسات کنکور و مراکز مشاوره قارچ گونه میبینیم و بماند که چند برابر آن پنهان است.
ترس امری طبیعی است. اما نوع واکنش به ترس است که زندگی را مختل و ساکن میکند.اما براساس تجربه 12 ساله کلاسهای 6 پایه تاکنون بنظرم در کلاسهای چندپایه هر چقدر ظرفیت های محیط از والدین باسواد تا دانش آموزان پرانرژی و باهوش رو شناسایی کنیم و از خودشون استفاده بشه هم مدیریت بهتری داریم و هم به کمیت و کیفیت بیشتری می رسیم.
امیدواریم به آینده
بقولی
انسان به امید زنده است، ز مرده انتظار معجزی نیست
سلام
لطف دارید، پیشنهاد همسرم بود که از کتابی نوشتن دوری کنم و سعی کنم خودم داستان خودم رو با جزئیات بنویسم.
سلام
حتماً سعی میکنم هر سه روز ادامه این تجربیات رو داشته باشم.
سپاسگزارم