انجمن ها

سوال بپرسید, جواب بگیرید و با
انجمن های ما در سرتاسر دنیا در ارتباط باشید.

خانه انجمن ها خوشه ادبیات املاء بنویسیم یا انشاء

  • املاء بنویسیم یا انشاء

     سمیه شهریسوند بروزرسانی شده 2 سال، 10 ماه قبل 2 اعضا · 2 نوشته‌ها
  • حسین قربانی

    عضو
    11 خرداد 1400 در 11:01

    املاء و رونویسی از مطالب درسی، یکی از مرسوم ترین و مهمترین راهبردها برای آموزش و نهادینه کردن حروف الفبا، جمله نویسی، بندنویسی، افزایش و تقویت دامنه ی لغات و آشنایی با علائم نگارشی است.
    اما این راهبرد آموزشی با تمام محاسن و مزیت هایی که دارد به شکل پنهان می تواند به سدّی در برابر کنجکاوی و خلاقیت تبدیل گردد و زمینه ی تبعیت، تسلیم، تقلید و تمکین دانش آموزان را فراهم آورد.
    زیرا املاء به مثابه یک نوع فرم و قالب است. فرم ها و قالب هایی که در ظاهر دانش آموزان درون آنها حروف، کلمات و جملات را قرار می دهند. اما در باطن و در بلندمدت، این طرز تفکر و نظام اندیشه ی دانش آموزان است که شکل فرم ها و قالب ها را به خود می‌گیرد.
    املاء در عین این که راهنماست و راه را نشان می دهد، اما در باطن پای دانش آموز را در کفشی آهنین می‌نهد که نه تنها امکان رشد انگشتان پا را از وی سلب می کند که دانش آموزان را به سربازانی تبدیل می کند که نمی توانند از الگوهای تحت فرمان مدرسه سر باز زنند.
    بنابراین املاء محدود می کند، حد می زند و در بند می کند.
    وقتی در ذهن و روان فراگیران، مفاهیم و کلمات تحت املاء به هم زنجیر می شوند، افساری بر اسبِ اندیشه میبندند تا فکر و تخیل دانش آموزان در شُعاع مشخصی چَریده شود، بنابراین دانش آموزان رفته رفته رام می شوند. آنها به الگوها، فرم ها، و قالب ها عادت میکنند، اسیر داوری های نهفته در کتاب ها می شوند، به رفت و آمد در کوچه ها و محدودۀ موضوعات درسی مطلوب مدرسه خو میگیرند و در نهایت با وا دادن ارادۀ درونی، به یک فرمان پذیر تبدیل میشوند. 
    اما در تقابل با املاء، انشاء در خدمت زایش و آفرینش است. انشاء بسان روزن نوری از چشمۀ وجود است که موانع را کنار میزند تا به تخیلات دانش آموزان روشنایی بخشد.
    انشاء حریم های فکری دانش آموزان را بر آفتاب می افکند تا آنها به تفاوت اندیشه ها پی ببرند و به هم حرمت نَهند. 
    چُنان نیروی حیات که در ریشه، ساقه و شاخسار درختان وجود دارد، اما در فصل زمستان به خواب میرود و آنگاه که بهار از راه میرسد، نیروی خفته ی حیات خود را در قالب جوانه، شکوفه و برگ آزاد می‌کند و به طبیعت ارزانی می دارد‌.  
    انشاء نیز می‌تواند نیرو و انرژی های وجودی و درونی دانش آموزان را آزاد کند.
    انشاء تخیل را پرورش می‌ دهد. دانش آموزان را به گفت و شنود با همه ی هستی مندان دعوت میکند. علایق، پیوندها و وابستگی های دانش آموزان را از عمق روان و ناخودآگاه به سطح می آورد و روی آب شناور می کند.
    انشاء بستری خلق می کند که دانش آموزان می توانند با زیست جهان و اُفق های فکری هم آشنا گردند و بتوانند تجربیات و درک خویش از هستی را باهم به اشتراک گذارند و آگاه گردند که فارغ از این جهان بیرونی، جهان دیگری نیز در درون هر کدام از آنها وجود دارد. جهانی که سرشار از شگفتی و راز است. 
    انشاء دانش آموزان را به خودکاوی، خودشناسی و خودپالایی دعوت می‌کند. وقتی آب یک چشمه گِل آلود می شود، فقط از راه شکیبایی است که گِل و لای آن می‌تواند تَه نشین شود و زُلالی به چشمه باز گردد.
    روح و جان دانش آموزان نیز وقتی دچار پاشانی و پریشانی میشود، نوشتن کمک می‌کند تا احساسات و عواطف پالایش شوند، آزاد گردند و در سطور دفتر انشاء آرام گیرند. 
    بنابراین املاء مرز و محدوده مشخص می‌کند، اما انشاء به اندیشه ی دانش آموزان بال می‌بخشد و می‌گوید به فراتر از آنچه هست پرواز کنید.
    املاء معلم و دانش آموز را به داوری منطقی و قضاوت شناختی می کِشاند. اما انشاء دریچه ی قلب ها را می گُشاید و به آرزوها، عواطف و هیجانات راه میدهد تا جلوه گری کنند.
    املاء سرمشق های بیرونی را درونی می کند تا در لوای آن موضع دانش آموزان نسبت به مطالب درسی پذیرا و همگرا گردد. اما انشاء احساسات درونی فراگیران را بیرونی می کند و تحت این فرایند، آنها نسبت به پدیده ها و موضوعات، موضع واگرا و کثرت گرا پیدا می کنند.
    املاء در خدمت اراده ی معلم و کتاب های درسی است و دانش آموز را فرودست و مقهور فرض می کند. اما انشاء اراده ی دانش آموز را به رسمیت می شناسد و فهم او را بر صَدر می نشاند.
    در املاء سیاست صحیح و غلط حاکم است و ناظران بیرونی مطلوبیت بازده های یادگیری دانش آموزان را مشخص می کنند. اما در انشاء قضاوت اخلاقی، عاطفی و زیبایی شناسانه حاکم است و دانش آموزان توامان بازیگر و ناظر نقش های خویش اند.
    حال پرسش این است که در کلاس های درس چگونه می توان میان املاء و انشاء توازن برقرار کرد و با چه تمهیداتی می‌توان شوق نوشتن را در جان دانش آموزان و معلمان شُکوفاند؟

  • سمیه شهریسوند

    عضو
    18 خرداد 1400 در 13:26

    با دیدگاه شما بسیار موافقم.
    راهکاری که در سالهای گذشته به ذهن من رسید این بود که از بچه‌ها می‌خواستم روزانه خاطراتشون رو بنویسند و هر روز سه نفر در کلاس بخونن. البته چون انشای شاگردانم خیلی ضعیف بود کار رو براشون سنگین‌تر نکردم ولی چیزی که برای سال آینده در برنامه دارم اینه که واژه‌های مهم هر درس رو با کمک خودشون انتخاب کنیم و در هر انشا یا خاطره از چندتاش به دلخواه استفاده کنیم.

برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.

نوشته اصلی
0 از 0 پست‌ها ژوئن ۲۰۱۸
حالا