اولین سال کاری خودم را در منطقه ای در حاشیه ی شهر گذراندم. وقتی برای شروع اولین روز کاری با اشتیاق به سمت مدرسه حرکت کردم و به ابتدای کوچه ای که مدرسه در آن قرار داشت رسیدم، از سر و وضع به هم ریخته و حتی آلوده ی بعضی از دانش آموزان متعجب شدم. در حال ورود به مدرسه بودم که دانش آموزی را به همراه پدرش در اطراف سطل زباله و در حال جست و جو دیدم.

بسیار برآشفته شدم .

تمام روز را در غم و البته در فکر بودم‌. آیا اصلا می توان به دانش آموزانی که از نظر تامین نیازهایشان در اولین قسمت از هرم نیازهای مازلو مانده اند تدریس کرد؟ آیا یاد می گیرند؟

من تنها یک روز در هفته در آن مدرسه تدریس می کردم. آیا یک روز برای ایجاد تغییر کافی است؟

تا هفته ها بعد از بازگشت از آن مدرسه از حوادث و اتفاقاتی که مشاهده می کردم آشفته بودم.

معلم بودن ساده نیست.

تنها نقش معلم، معلم بودن نیست.

معلم تنها با یک فرد “یادگیرنده” درگیر نیست.

او با یک فرد، خانواده، فرهنگ و جامعه درگیر است و هدایت و حمایت از همه ی این افراد و محیط ها به راستی دشوار است.

دشوارتر این که در شرایط ویژه ای نیز قرار بگیریم.