خانه ‹ انجمن ها ‹ گروه تدریس آنلاین ‹ چالش ها و راهکارها ‹ تجربه ی معلمی در کرونا
برچسب خورده: پایه_چهارم, تدریس آنلاین
تجربه ی معلمی در کرونا
من معلم ریاضی پایه ی چهارم دبستان هستم. از اسفند سال 1398 با شیوع ویروس کوید 19 در سراسر دنیا، مدرسه ی ما به حالت غیرحضوری در آمد و ما از طریق واتساپ و اسکایپ به صورت مجازی تدریس سال گذشته را به اتمام رساندیم. امّا به شدت امیدوار بودیم که در طول تابستان با گرم تر شدن هوا، یا با پیدا شدن واکسن، یا با ضعیف شدن ویروس و یا به هر دلیل دیگری این دوران سخت قرنطیه، خانه نشینی و آموزش مجازی تمام شود. ولی هر چه گذشت ویروس ضعیف که نشد هیچ، بلکه متنوع تر و قویتر و گسترده تر شد و چاره ی کار فقط دور شدن از اجتماعات بود و به ناچار تعطیلی مدارس.
مدرسه ای که من در آن مشغول به کار هستم، اواسط تابستان به فکر خرید و راه اندازی سایت مدرسه ی مجازی و آموزش مربیان مدرسه برای برگذاری کلاسهای مجازی شد. من علاوه بر دوره های مدرسه تصمیم گرفتم تا در یک دوره ی آموزش نرم افزارهای آموزشی نیز شرکت کنم تا بتوانم کلاسهایی جذابتر داشته باشم. بالاخص که مسئولیت یاددهی ریاضی چهارم دبستان را برعهده داشتم که در آن مباحث زیادی برای اولین بار برای دانش آموزان مطرح میشود و ضعف یادگیری دانش آموزان در سال چهارم، اثر زیادی بر درک ریاضی یادگیرندگان در سالهای بالاتر دارد.
به این ترتیب بیماری کرونا ما را به مدرسه ی مجازی، آموزش های آفلاین وکلاس های آنلاین کشاند. من با توجه به دوره هایی که در این مدت دیده بودم و سابق های که در تدریس موفق ریاضی چهارم دبستان داشتم، با اعتماد به نفس زیادی کلاسهایم در شروع کردم.
در روزگار پیشاکرونایی یکی از افتخارات من به عنوان معلم، این بود که کمتر صدای منِ معلم در کلاس شنیده میشد. آن روزها غالب روشهای تدریس من یا بر اساس کارِگروهی بود، یا گفت و شنود، یا یک فعالیت عملی فردی و گروهی. به این ترتیب من فقط در اولین دقایق ورود به کلاس، گفتگویی با دانش آموزان داشتم و سپس کار را شروع میکردیم. خیلی کمتر به خاطر دارم که در کلاسها یک دقیقه به صورت مداوم و یک طرفه صحبت کرده باشم. شاید دافعه ای که به روش تدریس سخنرانی در من ایجاد شده به دلیل این بود که خودم یک یادگیرنده ی دستورز بودم و در مدرسه به دلیل استفاده ی بیش از حد معلمان از صحبت کردن یک طرفه و فقط درگیری گوش با محتوای آموزشی، همواره بسیار کلافه و ناموفق بودم.
در دوره هایی که دیده بودم ، میدانستم که فضای مدرسه ی مجازی این امکان را داردکه ما (من و دانش آموزانم) یکدیگر را ببینیم، صحبت کنیم، از ابزارهایی که برای بچه ها به منزل فرستاده میشود برای کارهای عملی استفاده کنیم و حتی فعالیت هایی را به صورت گروهی پیش ببریم. تا اینجای کار در تخیلات و طرح درسهای من خیلی خوب پیش رفته بود. امّا تجربه ی واقعی کلاس های مجازی در دوهفته ی اول برای من جهنم بود. در تمام طول ساعت کلاسی، وقتی از دانش آموزان سوالی میپرسیدم، همه با هم میکروفون ها را روشن میکردند و پاسخ میدادند، وقتی فعالیتی میدادم واز ایشان میخواستم انجام دهند، تک به تک میکروفونها را روشن میکردند، برای اعلام موفقیت و پایان کار یا برای اینکه بگویند متوجه نشده اند، یا برای این که بگویند قطعه ای از وسایلشان گم شده و غیره و غیره. این بود که دائما در کلاس همهمه بود و بحث بر سر اجازه گرفتن، قبل از صحبت کردن. یک روز تصمیم گرفتم میکروفن ها را خاموش کنم و هر وقت کسی دست بلند کرد به او اجازه ی صحبت بدهم، آن روز در تلاش بودم تا با استفاده از یک پاورپوینت و توضیحاتی که میدهم اعداد طبقه ی میلیون را به بچه ها معرفی کنم. امّا هر کلامی که از دهان من خارج میشد دست یک نفر بالا بود و تمام آن ساعت به روشن و خاموش کردن میکروفن ها گذشت و در پایان ساعت کلاسی، دانش آموزانم مانند خمیر ور آمده پشت دوربین نشسته بودند و من از بس حرف بی ربط زده بودم گوش هایم سوت میکشید.
همکارانم اصرار داشتند که تازمانی که بچه ها یاد بگیرند، اصول کلاس آنلاین را رعایت کنند بهتر است میکروفن و اجازه ی دست بالابردن به ایشان ندهیم. امّا من معتقدم که محرومیت فقط در مواقعی منجر به یادگیری خواهد شد که خلاقیت فرد را در جهت حل مشکل و فائق آمدن بر مسأله به کار بیاندازد. بنابراین حاضر به اجرای پیشنهاد ایشان نشدم. در مقابل معتقد بودم که این موقعیت، یک موقعیت یادگیری برای من به عنوان معلم است، چرا که باید یادبگیرم تا بتوانم کلاسم را با این استاندارد اداره کنم که هم تعامل و فعالیتِ معطوف به هدف درکلاس داشته باشیم، هم یادگیری را بر اساس ابزارهایی که به منزل ارسال میکنم یا ابزارهایی که با بچه ها در کلاس میسازیم، تقویت کنم و هم در تمام طول کلاس تمام طیف قوی و ضعیف یادگیرندگان را سرحال و پویا نگه دارم.
یکی از فعالیت هایی که به شروع پویای کلاس ریاضی ما کمک کرد، ایده ی “سرزمین معما” بود. هر روز در لحظه ی ورود دانش آموزان به صفحه ی کلاس مجازی بچه ها با یک معمای منطقی- ریاضی مواجه میشوند که 5دقیقه در سکوت برای انجام آن فرصت دارند و امتیازشان معطوف به نتیجه نیست، بلکه منوط به همراهی و فکر کردن درباره ی معماست. به این ترتیب شروع کلاس ما به جای بیهوده صبر کردن برای حضور کسانی که دیر وارد کلاس میشوند، با 5 دقیقه فکرکردن و 5 دقیقه گفتگو در مورد پاسخ درست و اعلام شرکت کنندگان فعال مسابقه، بهینه و جذاب شد. درتعامل، بدون هیچ صدای اضافه و محرومیت. مزیت دیگری که این کار داشت این بود که پس از چند روز بچه هایی که معمولا دیر به کلاس وارد میشدند، با انگیزه ی درونی به موقع درکلاس درس حضور پیدا می کردند.
راهکار دیگری که در این مدت تجربه کردم استفاده از آموزش آفلاین و ساخت فیلم های آموزشی در تدریس مباحث جدید و رفع اشکال، فعالیت های تکمیلی،کشیدن رسم های هندسی و بازیهای ریاضی درکلاسهای آنلاین بود. به این ترتیب درست همانطورکه در اصول یادگیری معکوس بیان شده است، برخی دانش آموزان این امکان را داشتند که بارها و بارها یک فیلم آموزشی را با دقت ببینند و برخی دیگر هم با یک بار دیدن فیلم به سراغ حل تمرینهایشان بروند، بدون اینکه از تکرار زیاد معلم و سوالات مکرر دوستانشان خسته شوند.
برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.