خانه ‹ انجمن ها ‹ خوشه ریاضی ‹ معلمان ریاضی متوسطه ‹ حس خوب فهمیدن
برچسب خورده: برنامه ریزی آموزشی, تفکر استراتژیک در کلاس درس, یادگیری در گفت و گو
حس خوب فهمیدن
به نام خداوند جان و خرد
تفکر استراتژیک در کلاس درس
الزماتی وجود دارند که ما را به بازاندیشی ،بازسازی،بازآفرینی سیستم آموزشی موجود دعوت می کنند.واکنش های آموزشی کم عمق پاسخگوی تغییرات گسترده اجتماعی نیستند آیا ما برای زندگی در این دنیا آماده شده بودیم ؟دنیای اینده چطور دنیایی خواهد بود؟ ایا ما دانش آموزان را برای زندگی در بیست سال دیگر آماده می کنیم؟ پاسخ های رضایت بخشی برای این پرسش ها وجود ندارد. یکی از الزامات اشاره شده در بالا که، گله خیلی از متخصصان و ذغدغه مندان آموزش است کاهش کیفیت آموزشی است در خیلی از کشورهای در حال توسعه به واسطه تنگناهای اقتصادی و در نتیجه کاهش سرانه آموزشی کیفیت فرایند فرایند تدریس-یادگیری کاهش یافته است هنگامی که که هزینه سرانه کاهش می باید از یک سو به طور مستقیم بر نسبت معلم به شاگرد تاثیر می گذارد از سوی دیگر، بحرانهای اقتصادی بر در آمد واقعی معلمان تاثیر می گذارد، این امر انگیزه معلمان را تحت تاثیر قرار می داده و سرانجام کیفیت تدریس- یادگیری را متاثر می کند. در خیلی از کشورها که گزینه نوآوری آموزشی به اجرا در می اید، به واسطه عدم حمایت صمیمانه معلمان، عدم توجه به برنامه ریزی های لازم و نبودن ساختارهای مناسب، هدف نوآوری تحقق نمی یابد. با تغییرات جزیی نمی توان در نظام آموزشی تحول ایجادکرد.نقش آموزش در جامعه مهم است و یک تحول اساسی در استانه قرن بیست و یک بیش از بیش احساس می شود.با توجه به تجربه کشورهای موفق در دو دهه اخیر، برنامه ریزی استراتژیک در نظام های آموزشی کشورهای گوناگون به عنوان یک رویکرد موفق شناخته شده است.کاربرد برنامه ریزی استراتژیک در نظام های آموزشی امکان میدهد که برنامه ریزان به صورت فراکنشی و نه واکنشی به استقبال آینده بروند، و در این گذار، انسان، تکنولوژی و محیط زیست را به صورت یک مجموعه در نظر گیرند.(دید گاه کلنگر)
برنامه ریزی استراتژیک یک فرایند پویا است. با درونگری نسبت به واقعیات و موقعیتهای موجود، راهبردها و تکنیکهای موثری برای رسیدن به فردای بهتر را ارایه می کند. با برنامه ریزی و تفکر استراتژیک به جای برنامه ریزی واکنشی می توانیم فاتحان و عاملان تغییر پیش- گستر باشیم و یا مغلوبان عکس العمل . برنامه ریزی استراتژیک اینده نگر است و نیت آن آفرینش اینده ای بهتر است. و آموزش را به طور موثر در خدمت جامعه به عنوان متقاضی قرار می دهد. به اثربخشی (انجام کار درست) نظام آموزشی در بهبود جامعه کمک می کند. می توانیم با درهم تنیدن روشهای آموزشی سودمند کهن و نو ،پیامدهای نظام آموزشی را متحول کنیم تا با موفقیت ما را، به سوی نسلهای اینده هدایت کنند. در برنامه ریزی استراتژیک با سه گروه عمده ، سازمان، افراد یا گروههای کوچک در سازمان و جامعه مرتبط هستیم . به بیان دیگر متقاضیان برنامه ریزی استراتژیک این سه گروه هستند. و برای اثرگذاری آن میتوان سه سطح ، خرد، کلان و فراسوی کلان در نظر گرفت .باید برنامه را طوری انتخاب کرد که هر سه گروه را شامل شود اما باید توجه کرد که اولویت بر وضعیت بهتر حال و آینده جامعه متمرکز است به بیان دیگر آموزش در خدمت جامعه باید باشد. رسالت نهادهای آموزشی در این است که مردم را یاری دهند تا خودکفایی ، اتکا به خود و عضو فعال و سازنده جامعه بودن در آنها رشد کند. یعنی تاکید بر سطح فراسوی کلان یا جامعه هست وسپس به دنیال آن سازمان و فرد در نظر گرفته می شود. آموزش در هریک از سطوح نظام، تنها یک تجربه یادگیری نیست. مربیان و نهاد های آموزشی مسئولیت دارند تا مهارت ها، دانش و ارزشهایی را که برای شکل پذیری شهروندان ضروری است، را در آنان پرورش دهند و فرد را در چهارچوب آینده مد نظر قرار می دهد.هر آنچه که به زندگی فرد در اینده معنا می دهد. یعنی تمرکز بر واقعیاتی در خارج از کلاس ، هدف غایی برناممه ریزی آموزشی آفرینش اینده ای بهتر برای افراد، گروهها، سازمانها و اجتماع است. این مقدمه به نسبت طولانی که با نگاه به کتاب برنامهریزی استراتژیک درنظامآموزشی تالیف راجر کافمن و جری هرمن نوشته شد ه است تلاش دارد برا ی باز خوانی یکی از تجربه های کلاسی من که در مجله رشد معلم به نام حس خوب فهمیدنچاپ شده راهی را باز کند تا این تجربه از دیدگاه برنامه ریزی استراتزیک و تفکر استراتژیک مورد بررسی قرار بگیرد.
تجربه کلاسی
جلسه دوم سال تحصیلی کلاس ریاضی متوسطه اول پایه هفتم بود . سیزده نفر از دانش آموزان تکالیف خود را ننوشتند. کنار تخته به صف ایستادند، اتفاق ناگواری در آغاز بود.اما قصه از آنجا شکل گرفت که تبدیل به یک فرصت برای یادگیری شد .برای من ارتباط خوب در کلاس عنصر کلیدی آموزش بود. رو کردم به آنها گفتم، هر کدام از شما بیاید عدد ۱۳ را جور دیگری روی تخته بنویسد، میتواند برود سرجایش بنشیند. از رضا شروع کردم. آمد و ۱۳ را به انگلیسی نوشت. لذت یک موفقیت کوچک را تجربه کرد. نوبت حسین بود. عدد ۱۳ را به فارسی نوشت، رفت و نشست. نوبت علی بود. آمد جلو، کمی مکث کرد و با ناراحتی گفت، دیگر نمیشود. با لحن تند و مطمئن یک بار دیگر با جدیت حرفش را تکرار کرد. از لحنش خوشم نیامد. برای پیش بردن نقشه خود، به آرامش نیاز داشتم. به روی خودم نیاوردم! نگاهی به بچههای کنار تخته و بچههای دیگر کردم. به نظر میآمد همه با علی موافق هستند. سکوت سنگینی بر کلاس حاکم شد. شروع کردم به قدم زدن در کلاس. گفتم یک مسئله و یک چالش. بچهها، فکر کنید. باید ۱۳ را یک جور دیگر بنویسید تا بروید بنشینید. ناگهان آرمین از انتهای جمعیت دست بلند کرد و گفت، من میتوانم! جمعیت را کنار زد و آمد کنار تخته و نوشت ۱۲+۱، مثل اینکه جرقهای زده شده بود، ولولهای در بچهها ایجاد شد. برای پاسخ دادن بیتابی میکردند. یکی آمد نوشت ۱-۷*۲ و همینطور بچههای دیگر. خوشحالی و احساس موفقیت را در چشمانشان میدیدم. بچهها به ترتیب سرجای خود نشستند. از علی هم خواستم سرجای خود بنشیند. نگاهی پیروزمندانه به همه آنها انداختم. سرخوشی و رضایت در کلاس موج میزد. خودم هم همراه بچهها شور و شعف را مزه میکردم! در بازنگری و ارزیابی، از آنها پرسیدم بچهها از این مسئله و اتفاق کلاس چه احساسی دارید و چه چیزی یاد گرفتید؟ بچهها پاسخهای خود را دادند. نوبت به علی رسید که اصرار میکرد دیگر نمیشود جور دیگری نوشت. گفت، یاد گرفتم زود قضاوت نکنم و بیشتر فکر کنم.بررسی تجربه از دیدگاه برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک
این یک پیروزی برای همه بود. به نوعی با کمک هم، با هم یاد گرفتیم و به یک ایده مهم رسیدیم که زود قضاوت نکنیم و بیشتر فکر کنیم. این نتیجه، دستاوردی فراتر از برنامههای درسی و کلاس درس دربرداشت. و جامعه را به عنوان یک متاقضی آموزشی در نظرگرفت که نهاد های آموزشی مسئولیت دارند، ارزشهایی که برای شکل پذیری شهروند خوب آگاه و موثر، همچون درک متقابل، قدر شناسی ، اهل تفکر و صبوری ضرورری است را پرورش دهند. به نوعی آموزش را در خدمت جامعه قرار داد. و آن را در اولویت بالا قرار داد. به وضوح نشان داد هر آنچه برای جامعه مناسب است برای سازمان و فرد هم مناسب است و سهمی برای دانش آموز به عنوان یادگیرنده ، معلم و مدرسه در نقش (سازمان ) هم در نظر گرفت .امکانات درونی دانشآموزان و تجربههای کلاسی، بهطور مستقیم به زندگی وصل شوند نگرش آنها را تغییر می دهد، یادگیری عمیق و توأم با معنا شکل می گیرد. هر جا معنا حاصل شود، آموزش در معنای گسترده و عمیق اتفاق می افتد.(متیو لیپمن )زود نتیجه نگیریم و بیشتر فکر کنیم.
قاسم برجسته مروج یادگیری در گفت و گو
#برنامه ریزی استراتزیکدر نظام آموزشی (راجر کافمن و جری هرمن )
#فلسفه در کلاس درس
برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.