انجمن ها

سوال بپرسید, جواب بگیرید و با
انجمن های ما در سرتاسر دنیا در ارتباط باشید.

  • سی جلسه با هستی

     زهره همتی بروزرسانی شده 3 سال، 6 ماه قبل 3 اعضا · 3 نوشته‌ها
  • Maryam

    عضو
    4 آبان 1399 در 18:50

    با کودکانی ماه که در فصل نوجوانی اند آغاز شد و حلقه گفتگوی ما شکل گرفت. دختران ماهی که بحران زده فصل نوجوانی بودند و به باور آدم بزرگ ها، نافرم بودند برای حضور در اجتماع. به مریم سپرده شدند تا در چهارچوب و قاعده شوند، من که خود خیلی اهل خط کشی ها و اندازه‌گیری های معمول نیستم و خط قرمز های دیکتاتور زده را نمی فهمم، رفتم سراغ رمان هستی.

    در یک بند خلاصه پیشنهادم‌ را مطرح کردم که قرار است با هم داستان دختری را بخوانیم که خیلی هم دوست ندارد دختر باشد، فوتبال بازی می کند و موتور سوار می شود. همین فقط داستانش را می خوانیم و درباره اش با هم گفتگو می کنیم. موافقت یا مخالفت خود را اعلام کنید. و حلقه گفتگوی ما شکل گرفت.

    در ابتدا با پانزده کودک ماه و کم کم رسیدم به بیست و سه نفر. دو جلسه اول را در تلگرام بودیم بعد با پیشنهاد اکثریت نقل مکان کردیم به واتساپ. همان ابتدا برای تهیه کتاب هستی به مشکل برخوردیم چون در شهر کتاب فروشیی نبود که کتاب های انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بفروشد. پس من از صفحات کتابم عکس می گرفتم و در گروه به اشتراک می گذاشتم، البته کم کم تقریبا همه کتاب را به شکل اینترنتی خریداری کردند.

    اول با هفته ای یک جلسه شروع کردیم بعد به دو، سه و چهار جلسه در هفته رسیدیم. در آغازین جلسات می ترسیدم بچه ها احساس مشق و تکلیف کنند پس با خواندن پنج صفحه برای جلسه بعدی شروع کردیم بعدها با ده صفحه ادامه دادیم.

    اعتراف می کنم اداره یک گفتگوی مجازی آن هم با دختران پر از انرژیی که سرشار از شوق گفتن بودند سخت تر از آنچه بود که من گمان می کردم. اما کم کم دریافتیم که شنونده هم باشیم، صبوری به خرج بدهیم تا حرف کسی که در حال گفتن است تمام شود. به پیشنهاد هانیه بیشتر از صدا استفاده کنیم تا تایپ کلمات. به پیشنهاد پرستو هم در گروه های شش نفره قرار گرفتیم. هر جلسه شانس این را داشتیم که دریک گروه تازه قرار بگیریم. همین طور برای تسهیل در کارم شروع کردم به نوشتن طرح درس و استخراج مفاهیم اصلی صفحات مشخص شده.

    نمی دانید چقدر تلاش بچه ها برای خواندن بند انتخابی با لحن جنوبی (آبادانی – خرمشهری) شورانگیز بود بعد از آن که بند انتخابی را یکی از ماه های حاضر با لحن جنوبی می خواند، با اگر من جای هستی بودم یکدیگر را می شنیدیم. گاهی هم معنای مفاهیمی چون عدالت، دختر بودن، مطیع بودن، دوستی، جنگ و… موضوع گفتن ها و شنیدن هایمان می شد. زمانی هم سوالی مطرح می شد و همه در تلاش می شدیم برای رسیدن به پاسخ. گاهی هم خاله سوسکه می آمد وسط داستان هستی و دوسه جلسه می شد بهانه گفتگو.

    و حالا پس از سی جلسه به ایستگاه آخر رسیده بودیم. باز هم باید اعتراف می کنم که هرگز گمان نمی کردم با یک کتاب بشود سی جلسه گفتگویی با کودکان ترتیب داد. جدی ترین ره آورد این سی جلسه برای مریم باور دختران ماه بود با توان تغییرات درستِ قشنگ.

    🍏🍎

  • محیا

    عضو
    4 آبان 1399 در 19:19

    مریم عزیز اونقدر با شوق تعریف کردی ک منم دوست داشتم جز یکی از اعصای این گروه و اجتماع پزوهشی میبودم 😍

  • زهره همتی

    عضو
    5 آبان 1399 در 14:04

    سلام مریم جان بسیار عالی همیشه برقرار باشی جانم😊

برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.

نوشته اصلی
0 از 0 پست‌ها ژوئن ۲۰۱۸
حالا