انجمن ها

سوال بپرسید, جواب بگیرید و با
انجمن های ما در سرتاسر دنیا در ارتباط باشید.

  • طرحواره های ذهنی در تدریس

     سمیه شهریسوند بروزرسانی شده 3 سال، 3 ماه قبل 2 اعضا · 3 نوشته‌ها
  • سمیه شهریسوند

    عضو
    6 بهمن 1399 در 23:33

    در تمام سال هایی که درس می خواندم نگاهم به تدریس معلم هایم این بود که اگر من بودم چه می کردم؟
    این نگاه بعدها در کلاس های درس برایم بسیار مفید بود. خیلی وقت ها می توانستم آنچه دشوارتر است یا درکش زمان می برد یا پیش نیازهای جدی دیگری را می خواهد به خوبی تشخیص دهم و شروع و فرآیند تدریس را تغییر دهم.
    اما اولین و جدی ترین مواجه من با روش تدریس در دانشگاه و در کلاس نقد و بررسی کتب فیزیک دبیرستان رخ داد. قرار بود هر کدام از ما بخشی از کتابی را انتخاب کرده و تدریس کنیم و استاد و همکلاسی ها روش کار ما را نقد کنند.
    من مبحث امواج الکترومغناطیس را در کتاب پیش دانشگاهی انتخاب کردم. مبحثی نو و جذاب برای آن سن و در عین حال مفهومی. حسابی تمرین کرده بودم، محتواهای تکمیلی خوانده بودم و نکته برداری کردم. خلاصه خودم را برای یک تدریس بی نقص(از دید خودم) آماده کردم.
    نحوه صحبت کردن و زبان بدنم، گچ های رنگی که انتخاب کردم، دست خط خوب برای نوشتن سرخط ها و نکات مهم، کشیدن شکل ها و مدل های گویا و مفاهیم و توضیحاتم واقعاٌ فکر شده بود. تند و تند می گفتم و می پرسیدم و پاسخ می دادم تا کارم تمام شد. از نتیجه راضی بودم ولی با دلهره ای شیرین منتظر نظر استاد و دوستانم بودم.
    از تعریف ها و نکات مثبت عبور می کنم. هدف من از این خاطره چیز دیگری است. استاد باتجربه من جمله ای گفت که تکانه بزرگی به من وارد کرد. ایشان گفتند:« فکر می کنی اگه آهسته تر توضیح بدی شاگردات تصور می کنن بی سوادی یا به اندازه کافی به بحث مسلط نیستی؟»
    در حد دو سه ثانیه ذهن من به این سوال پاسخ مثبت داد. متوجه شدم من همیشه از بیان آهسته و آرام محتوای درسی توسط برخی معلمانم خسته و کسل می شدم. حوصله تکرار و کند درس دادن را نداشتم و به معلمانی که به این شیوه کار می کردند هم دید مثبتی نداشتم. همین نگاه باعث شده بود در روش تدریسم نقطه مقابل را انتخاب کنم. حجم انبوهی از داده ها را در مدت کوتاهی بیان کنم. حجمی که برای بسیاری از بچه ها سنگین و گیج کننده است و نتیجه آن سردرگمی و کاهش اعتمادبه نفس آنها خواهد بود.
    اما برایم عجیب بود که چطور استادم آنقدر سریع چیزی را فهمید که حتی خودم به آن آگاه نبودم. حالت بهت و پرسش چهره من باعث شد استادم توضیح بیشتری بدهد. ایشان گفتند:« منم اوایل تدریس همینطور بودم. حوصله استادها و معلمایی که آهسته درس می دادن رو نداشتم و خودم هم فکر می کردم اگه آهسته تر درس بدم بی سواد به نظر میام.»
    هرچند که تغییر طرحواره های ذهنی به این سادگی نیست و بعد از حدود شانزده سال، هنوز هم گاهی حین تدریس متوجه می شوم همان معلم عجول سال اولم ولی این خودآگاهی باعث شده موقع بودجه بندی، تدوین طرح درس و پرداختن به محتوا در کلاس درس مرتب به خودم تلنگر بزنم که کمی آهسته تر!

  • قاسم برجسته

    عضو
    7 بهمن 1399 در 20:29

    آگاهی از مدل های فکری خودمان و به تعلیق در آوردن، تغییر جهت دادن آن ، توقف کردن و به عقب بازگشتن و دوباره دیدن امور یکی از عمیق ترین چالش هایی است که بشر با ان روبرو بوده است. یکی از مهارت مهم معلم در فرایند تدریس_ یادگیری به تعلیق در آوردن باورها است.

  • سمیه شهریسوند

    عضو
    7 بهمن 1399 در 22:18

    دقیقاً با همین‌ نگاه فیلم انجمن شاعران مرده رو نقد کردم‌. یا با همین نگاه هر چیزی رو که از طرف غیرمتخصصان به عنوان توانایی معلم یا حسن تدریس می‌شنوم سعی می‌کنم اول برای خودم به چالش بکشم و فوراً به خاطر تاییدی که از محیط می‌گیریم و دلچسبه تکرارش نکنم.

برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.

نوشته اصلی
0 از 0 پست‌ها ژوئن ۲۰۱۸
حالا