انجمن ها

سوال بپرسید, جواب بگیرید و با
انجمن های ما در سرتاسر دنیا در ارتباط باشید.

خانه انجمن ها خوشه ادبیات گزارش گفتگوهای هفتگی گزارش یک معلم یک تجربه(شماره 2): اولین روز تدریس من

برچسب خورده: , ,

  • گزارش یک معلم یک تجربه(شماره 2): اولین روز تدریس من

  • مژگان منیری

    عضو
    21 شهریور 1400 در 10:37

    اولین روز تدریس من

    دلیلی که این نام را انتخاب کردم، زمانی که وارد آموزش و پرورش شدم، طبق همان تجربه ای که ثبت شده بود با تمام سختی ها و مشقت ها انتها را دیده بودم. ابتدا تصورم این بود که سختی شغل ام نحوه ارتباط با دانش آموزان و والدین شان است.

    روز اول من را برای تدریس به مدرسه ای دور افتاده سمت عشایر فرستادند. اولین بار که وارد روستا شدم یک مدرسه تازه ساخت دیدم و برایم مسرت بخش بود. اما اشتباه وارد مدرسه شده بودم. آدرس مدرسه ای که قرار بود بروم را گرفتم مسیر دشواری داشت و پشت یکی از تپه های دوره افتاده بود.

    وقتی وارد مدرسه شدم با چند دانش آموز از پایه های مختلف از پایه دوم تا پنجم مواجه شدم. رسم همیشگی از دانش آموزان درخواست کردم نامشان را بنویسند. برخلاف تصور هر ۵ دانش آموز نتوانستند نام شان را بنویسند. پشیمان شدم و خواستم برگردم اما بازهم حرفه ام را ادامه دادم.

    بعد از ۲ ماه باید همراه با عشایر کوچ می کردم. زمانیکه وارد منطقه جدید عشایر شدم، باز هم دشواری های بسیاری در راهم بود، تا اینکه سال ۹۴ با تئوری انتخاب آشنا شدم و شروع به مطالعه کردم و با اساتید این حوزه ارتباط گرفتم و کم کم با مدرسه کیفی آشنا شدم و آن را برای کار خودم انتخاب کردم. در حال حاضر هم این روش را انتخاب کردم.

    کم کم به تدریس در عشایر علاقمند شدم چون هم از کودکان یادگیری می گیرم و هم از گذر وقت در کنارشان لذت می برم. اوایل کارم امنیت شغلی داشتم ولی رضایت شغلی نداشتم. الان در مرحله ای هستم که رضایت شغلی برایم در اولویت است. البته شرایط فعلی نسبت به قبل هم خیلی بهتر شده است و شرایط و امکانات رشد خوبی کرده اند.

    روز اول باید در دل غارها تدریس می کردیم ولی الان مجهز به کیوسک هستند. بیشترین و مهم ترین عملکردم این مدت این بود که فعالیتم با دانش آموزان بصورت کیفی بود. برخی مدارس مثل مدارس عشایر یک فرد نقش مدیر، حسابدار، معلم و آبدارچی را بر عهده دارد. کلاس ما در اصل مدرسه است. تشخیص دادم که با شرایط فعلی از رویکرد کیفی استفاده کنم. شاید نتوانیم مدرسه را کیفی کنیم ولی کلاس را به خوبی می توان کیفی کرد.

    اولین تجربه در روز تدریس چگونه بود؟ چطور توانستید متمرکز شوید؟

    حسب تجارب قبلی، ابتدا شناخت نسبت به محیطی که قرار است تدریس کنیم داشته باشیم. از امکانات و شرایط جغرافیایی، آموزشی، فرهنگی و خانوادگی اطلاعاتی کسب کنیم. چون برای کلاس های چند پایه اولین و مهم ترین رکن مدیریت است. دانش اموزان در پایه های مختلفی هستند و حتی از نظر جنسی هم با هم تفاوت دارند. شرایط فرهنگی و خانوادگی چالش هایی را دارد.

    از خود دانش آموز، والدین و همکاران قبلی که با شاگردان در ارتباط بودند اطلاعاتی کسب کنیم. تجربه همکار قبلی در دانش آموزان کمک می کند به اینکه کدامیک ضعیف، قوی وبا نیازه ویژه اند، کسب دانش کنیم. سپس شرایط خودمان را بسنجیم. اینکه چه ارزشمندی هایی دارد. من معلم چرا وارد آن کلاس می شوم؟ قرار است چه چیزی از این شاگردان بگیرم و چه چیزی بدهم. روز اول هم برای معلم سخت است و هم برای دانش آموزان. شناخت مثبت کمک زیادی می کند.

    اولین روز سال تحصیلی هیچ گاه تدریس نکردم. سعی کردم با دانش آموزانم ارتباط بگیرم. اسم کوچک هر دانش آموز را صدا میزنم و شکلاتی بهشون می دهم. چرا که با این کار حس قدرت و ارزشمندی در آن ها ایجاد می کنیم. و کودک متوجه می شود که چقدر برای من با ارزش است و چقدر دوست دارم که رشد کند. بعد از راه های مختلف اطلاعات می گیرم.

    سعی کردم ابتدا از طریق بازی و نقاشی با کودکانم ارتباط بگیرم. مرحله با هم در مورد قوانین صحبت می کنیم. اینکه انتظارات من چیست و آنها چه انتظاراتی از من دارند. چکار بکنیم که هر دو از هم راضی باشیم؟

    اجازه دهید خاطره ای را تعریف کنم. رضا دانش آموزی شلوغی بود که همکار قبلی با هر تنبیه و روشی نتوانست تغییرش دهد و در نهایت همکارم از آن مدرسه رفت. اما در اصل این رضا بود که از دست وی خلاص شده بود.

    روز اول برتری و قدرت طلبی را در رضا دیدم و باهم صحبت کردیم. از رضا درخواست کردم که من می­توانم بهت کمک کنم دانش آموز خوبی باشی و در تکالیفت پیشرفت کنی. ولی من هم ازت خواسته ای دارم: دوست دارم با بچه ها دوست باشی و کنار هم لذت ببرید. رضا توپ را برداشت و به سمت محوطه حرکت کرد و با مابقی شاگردان بازی کرد. روز بعد به رضا گفتم فردا با تاخیر در مدرسه حضور دارم. مدیریت کلاس را به تو واگذار می کنم. و رضا را به عنوان نماینده کلاس انتخاب کردم. حس قدرت، احترام و ارزشمندی را در شاگردم ایجاد کردم. دانش آموزی که بشدت شلوغ بود، جزء حامیان من شده بود.

    Ø چه توجیهی برای انتخاب مدرسه کیفی داشتید؟

    انتخاب این رویکرد اجباری نبود. بلکه شرایط و موقعیت باعث شد که مدرسه کیفی را انتخاب کنم و با دانش آموزان ارتباط عاطفی داشته باشم. سه مولفه اصلی مدرسه کیفی یادگیری، پیشرفت تحصیلی، مسئولیت پذیری و کارآمدی شخصی است. مدرسه کیفی به یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اهمیت ویژه ای می دهد. در مدارس عشایر دانش آموزان تنها به دنبال کسب مدرک بودند بنابراین مدرسه کیفی که عنصر اصلی اش یادگیری و پیشرفت تحصیلی بود در این موقعیت الزامی بود.

    شرایطی بود که دروس فیزیک، شیمی و علوم برای دانش آموزان جذابیتی نداشت. به این نتیجه رسیدم که در کنار دروس یک مسئولیت اجتماعی را برای دانش آموزان در نظر داشته باشم. بتوانند مشارکت، تعاون و جایگاهی برای خودشان درک کنند. تفکر انتقادی داشته باشند. لذا سعی کردم مدرسه را به مدرسه رفاقتی تبدیل کنم. چون دیده می شد که در عشایر خانواده ها در جایگاه چرای دام باهم به مشکل بر میخوردند و کودکانشان این قهر و ناراحتی را با خود به کلاس می آوردند. با مدرسه رفاقتی بچه یاد گرفتند چطور همدیگر را درک کنند و جو کلاس را از حالت تحمیلی به جو جذاب و صمیمت تبدیل کنند.

    سخن آخر

    بهتر است به عنوان صحبت های پایانی بگویم که من معلم در اولین روز کاری ام لازم است اقداماتی که در این حوزه مفید و موثر هستند انجام دهم:

    ۱- معرفی خودم و شناخت اولیه نسبت به کلاس درس ام داشته باشم. شناخت من از دانش آموزان و شناخت دانش آموزان از من( اینکه چه انتظاراتی از هم داریم و از چه روش تدریسی استفاده کنم؟)

    ۲- دوستی و صمیمت ایجاد کنم تا از مزاحمت هایی که ممکن است سر کلاسم ایجاد شود جلو گیری کند

    ۳- استفاده از راهبردهای مفید برای هدایت دانش آموزان به سمت خواسته هایمان.

    ۴- در مرحله اخر تدریس ام را شروع می کنم.

    زیرا جو کلاسی می تواند انرژی مان را پایین بیاورد و برای ادامه بی انگیره باشیم و از طرفی هم می تواند انقدر انرژی بدهد که به آینده امیدوار باشیم. این کلاس قرار است به عنوان یک مکان برای اجتماعی شدن باشد، در کنار یادگیری باید حق لذت هم داشته باشیم. محیط شاد و لذت بخشی باشد. محیط منصفانه ای باشد که شخصیت فرد و ساختار ذهنی اش به یک باور سالم تبدیل شود.

    هر چقدر زندان زندانی بیشتر باشد شکست بیشتر نظام آموزشی جامعه هم بیشتر می شود. سعی کنیم کلاس را طوری پیش ببریم و مدیریت کنیم که دانش آموزان از بودن درآن کلاس لذت ببرند و یک باور و ارزشمندی ذهنی برای خود بسازند. از والدین خواهش کنیم عروس و داماد خوبی به جامعه تحویل دهند، من معلم هم سعی می کنم دانش آموز خوبی تحویل جامعه دهم تا آن ها هم در آینده بتوانند باورهای خوب و درستی برای فرزندانشان بسازند.

    مهمان: مجید بهادری

    لینک تجربه ثبت شده: https://b2n.ir/a53965

    تهیه کننده گزارش: مژگان منیری

برای پاسخ دادن ابتدا وارد سایت شوید.

نوشته اصلی
0 از 0 پست‌ها ژوئن ۲۰۱۸
حالا