پادکست سوم: معلولیت و سواد رسانه ای

پادکست شماره سه: معلولیت و رسانه

در این پادکست ابوذر سمیعی دانشجوی دکتری سیاستگذاری اجتماعی که سالهاست نابینا شده است برای ما داستان زندگی اش را تعریف می کند و درباره ی نحوه ی رفتار درست معلمان با دانش آموزان معلول خصوصا نابینایان به معلمان توصیه هایی می کند. به ما می گوید چه تکنولوژی های ارتباطی به نابینایان کمک می کند زندگی راحت تری داشته باشند و همچنین با نگاهی نقادانه درباره ی نحوه ی بازنمایی معلولان در رسانه ها با معلمان صحبت می کند.

تنظیم پادکست:

مهدی کریمیان

همه پادکست های رسا را اینجا گوش کنید.

پادکست مدرسه رسا در گوگل پادکست، کست باکس و اسپاتیفای دنبال کنید.

متن پادکست برای ناشنوایان

سلام. گروه معلولان یکی از گروههاییه که نباید اونا رو در آموزش سواد رسانه ای نادیده بگیریم. پیشرفت تکنولولوژی های ارتباطی از یک طرف به کمک معلولیت های مختلف اومده اما از طرف دیگه رسانه ها با بازتولید کلیشه ها و بازنمایی نادرست معلولیت، سختی هایی رو بر این گروه تحمیل می کنند. من مانیا عاله پور هستم و در این قسمت از پادکست مدرسه ی رسا به موضوع معلولیت و به طور خاص نابینایی می پردازیم.

مانیا عاله پور: ما معلولیت رو به عنوان موضوعی با اهمیت که باید به اون  پرداخته بشه در الویت قرار دادیم و وظیفه ی خودمون می دونیم تا جایی که می تونیم به دو بعد اصلی در سواد رسانه ای که به زندگی معلولان مربوط میشه بپردازیم. این دو بعد در واقع معرفی تکنولوژی های ارتباطی برای معلولان و از طرف دیگه برملا کردن کلیشه های نادرست و نقد بازنمایی اونا در رسانه هاست که ما با هدف آگاه سازی معلم ها بهشون می پردازیم.

به همین دلیل تو این قسمت پادکست مدرسه ی رسا از ابوذر سمیعی، دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی و فعال اجتماعی حوزه معلولان که خودشون سال هاست نابینا شدند دعوت کردیم تا برامون داستانشون رو تعریف کنند. برای ما اون بعدی از زندگی شون که به نابینا بودن مربوط میشه رو روایت کنند، برای ما تعریف کنند تکنولوژی چطور به کمکشون اومده تا بر چالش هایی که باهاشون مواجه شده فائق بیاد و با نگاهی نقادانه درباره ی نحوه ی بازنمایی معلولان در رسانه ها با ما صحبت کنه.  در ادامه داستان ابوذر و حرف هاش رو می شنویم. با ما باشید.

ابوذر سمیعی: سلام. اولین بار که متوجه کم شدن بیناییم شدم کلاس دوم راهنمایی بودم. حدودا هفته اول مهر بود. اون زمان این طوری بود که کتاب ها رو تو مدرسه تحویل میدادن. وقتی کتابامو گرفتم، یکیشو باز کردم و دیدم که نمیتونم خطوط کتاب رو بخونم. فکر کردم شاید فونت کتاب نسبت به پارسال ریزتر شده. همون روز وقتی برگشتم خونه، رفتم تو زیرزمین و کتابای سال قبلم رو پیدا کردم و دیدم که اونا رو هم نمیتونم بخونم. دنیا رو سرم خراب شد. اینجا نقطه آغاز تغییر زندگی من بود. از اینجا به بعد، من پرت شدم به دنیای کم بینایی و نهایتا نابینایی.

اتفاقاتی که برای من افتاد برمیگرده به حدود 25 سال پیش، یعنی اوایل دهه هفتاد تو یه شهر کوچیک تو کردستان. 25 سال پیش! و نکته ی غم انگیز اینه که هنوز هم مشکلاتی که من در دوران دانش آموزی باهاش مواجه بودم برای دانش آموزان نابینا و کم بینا، حتی تو شهر بزرگی مثل تهران وجود داره. به همین دلیل این موضوع به یک دغدغه برای من تبدیل شده و قصد دارم که به عنوان یک نابینا که با همین مشکلات هنوز هم دست و پنجه نرم می کنه، با شما حرف هایی رو در میون بگذارم.

زمانی که من به تدریج کم بینا و سپس نابینا شدم چالش های زیادی رو تجربه کردم و در این بین استرس و فشارهایی که به من تو مدرسه به خاطر این مسئله وارد میشد به مراتب بیشتر از فشار نابیناییم بود. برخورد معلم ها با من رو میشه به سه دسته تقسیم کرد. اول معلمهایی بودن که تصور می کردن من برای فرار از درس و مشق دارم تمارض میکنم و در واقع هیچیم نیست. اینا عمدتا از اون معلمهایی بودم که میخواستن خودشون رو تیز نشون بدن و گاهی برای اثبات حرفشون کارآگاه بازی هم درمیاوردن. مثلا یه بار یکیشون من رو صدا کرد و یه خودکار نشونم داد و گفت این چیه؟ گفتم خودکار! گفت برو درستو بخون الکی نگو نمیبینم.

این دسته تمام تلاششون رو می کردن من رو به هر زوری هست به راه راست هدایت کنن. دسته دوم معلمهایی بودن که میپذیرفتن من مشکل دارم و دروغ نمیگم. اینا با یه نگاه ترحم آمیز با من برخورد میکردن و به نظرشون من یه موجود کاملا ناتوان و رنجور میومدم. به همین خاطر من رو به حال خودم رها کرده بودن و کاری به کارم نداشتن. نه درسی، نه مشقی، نه سوالی، نه انتظاری. البته اگرچه کم اما گروه سومی از معلمها هم بودن که خیلی دلشون میخواست کمک کنن و تلاش هم میکردن اما چون نمیدونستن باید چه کار کنن، اونها هم بعد از یه مدت رفتن تو گروه معلمهای دسته دوم.

نادیده گرفتن. این بدترین اتفاقیه که میتونه برای یه دانش آموز دارای معلولیت بیفته.  من از همه فعالیت های مدرسه معاف شده بودم و شاید صرفا برای سرگرمی مدرسه میرفتم. من نادیده گرفته شدم. این نگاهی بود که به دانش آموزان هم تسری پیدا کرده بود و اونا هم به چشم یه موجود ناتوان به من نگاه می کردن. از همه بدتر این بود که خودم هم این موضوع رو پذیرفته بودم و فکر می کردم واقعا کاری نمیتونم بکنم و این دیگه اوج تواناییمه.

علاوه بر فعالیت های درسی، من تو فعالیت های فوق برنامه و غیردرسی هم جایی نداشتم. ورزش نمیکردم، تو گروه سرود یا تئاتر جایی نداشتم. حتی سعی می کردن من رو اردو یا راهپیمایی هم نبرن که براشون دردسر درست نشه. یادمه خیلی به تئاتر علاقمند بودم و هر روز تو مدرسه میرفتم تو تمرین گروه تئاتر شرکت می کردم اما هیچوقت معلم مون نقشی به من نداد. این درحالی بود که باور داشتم استعداد و تواناییم خیلی بیشتر از همکلاسیهامه. بگذریم….

زمانی که مشکل کم بینایی و نابینایی برای من به وجود اومد تکنولوژی خیلی به من برای فائق اومدن بر چالش هایی که باهاشون مواجه می شدم، کمکم کرد و فکر می کنم همه خصوصا معلم ها باید با این تکنولوژی ها آشنا باشند که بتونند اگر در موقعیتش قرار گرفتند به دانش آموز نابینا یا کم بیناشون کمک کنند. خب همه میدونیم که نابیناها برای خواندن و نوشتن از خط بریل استفاده می کنن. برای نوشتن خط بریل دوتا وسیله وجود داره، ماشین تایپ بریل که یه چیزیه تو مایه های دستگاه تایپ و دومیش هم لوح و قلم که یه وسیله ساده است که کاغذ رو توش میذارن و باهاش مینویسن. البته جدیدا دستگاه های یادداشت برداری دیجیتال بریل معروف به بریل نوت تیکر هم اومده. دانش آموزان میتونن از همه اینها برای یادداشت برداری و یا انجام کارهای مدرسه استفاده کنن.

یه تکنولوژی خیلی خوب دیگه برای نابیناها صفحه خوان ها هستند. صفحه خوان ها نرم افزارهایی هستن که روی موبایل یا کامپیوتر نصب میشن و به کاربر نابینا این امکان رو میدن که هرچیزی رو که رو صفحه وجود داره به صورت صوتی بشنوه. با این تکنولوژی، نابینایان میتونن به راحتی با کامپیوتر ، تبلت و موبایل کار بکنن.  نوشتن و خواندن متن، وب گردی، کار با صفحه های اجتماعی، پخش موزیک، حتی برنامه نویسی، کارهایی هستن که میشه با صفحه خوان به راحتی انجام داد.

البته برای اینکه صفحه خوان بتونه بدون مشکل آیتم های یک برنامه رو بخونه، باید اون برنامه استانداردها رو رعایت کرده باشه و به عبارت دقیق تر مناسب سازی شده باشه. در غیر این صورت نمیشه باهاش کار کرد. مثلا اپلیکیشن شاد که توسط اموزش و پرورش برای دانش آموزان طراحی شده بود، اون استاندارد ها رو رعایت نکرده بود و دسترس پذیر نبود. به همین دلیل نابینایان و کم بینایان نمیتونستن ازش استفاده کنن.

انواع ذره بین ها و درشت نماها برای کم بینایان هم وجود داره که میتونن به وسیله اون مطالب ریز کتاب رو درشت کنن و بخونن. یه وسیله کاربردی دیگه برای نابینایان، ویس رکوردر یا ضبط صوت دیجیتاله که میتونن به وسیله اون همه کلاس رو ضبط کنن و بعدا دوباره گوش بدن. همینجا لازمه این رو هم توضیح بدم که مراکز خیلی زیادی وجود داره که کتاب های درسی و غیردرسی رو ضبط می کنن و در اختیار بچه های نابینا و کم بینا قرار میدن. میتونید تو سایت www.goooshkon.ir  در این مورد بیشتر بخونید. انواع مختلفی از اپلیکیشن ها هم هستن که میتونن به نابیناها و کم بیناها کمک برسونن. اپلیکیشن تشخیص رنگ، تشخیص نور، تشخیص انواع پول، اپلیکیشن هایی برای OCR  کردن متن. او سی آر یعنی تبدیل عکس به نوشته. عکسی که در اون نوشته وجود داره.

یه اپلیکیشن هم هست که همه شما میتونید نصبش کنید و باهاش به نابینایان کمک برسونید اپلیکیشن Be My Eyes  یا چشمان من باش هستش. شما به عنوان داوطلب کمک به نابیناها این اپ رو روی گوشیتون نصب می کنید و از اون طرف نابیناهایی که نیاز به کمک دارن به صورت رندوم با شما تماس تصویری برقرار می کنن، البته تماس تصویری یه طرفه است و فقط شما ایشون رو میبینید..

شما از طریق تصویری که رو گوشی خودتون میبینید نابینا رو راهنمایی می کنید. مثلا براش تاریخ مصرف یک کالا رو میخونید یا رنگ یه چیز رو براش میگید. تو این اپلیکیشن هویت هردوطرف ناشناخته است و تعداد تماس ها هم معمولا خیلی زیاد نیست. مثلا یکی دو بار در ماه. حتما اگه نصب کردید زبان رو روی فارسی بذارید که به نابیناهای ایرانی کمک بیشتری بکنید.

خوب جدا از اینکه تکنولوژی خیلی می تونه به معلولان کمک کنه که بر چالشهایی که باهاش مواجه می شن فائق بیان، رسانه ها هم نقش زیادی در کیفیت زندگی معلولان دارند. با این حال نقدهای زیادی به اونها وارده و میشه گفت بیشتر از اینکه باعث شده باشند معلول ها در جامعه راحت تر زندگی کنند، با به وجود اوردن کلیشه ها و باورهای نادرست در مورد معلولیت، تاثیر مخربی روی زندگی ماها گذاشته.

خب وقتی میگیم رسانه، اولین چیزی که به نظر میرسه صدا و سیماست. راستش ما خیلی با این صدا و سیما مشکل داریم. چون واقعا در حوزه ی معلولیت مخرب عمل کرده. البته سینما هم در این زمینه گاهی همین طور بوده. البته من اینا رو اینجا می خوام تعریف کنم که معلم ها بیشتر نسبت به محتوایی که رسانه ها درباره ی معلولان تولید می کنند حساس تر و آگاه تر بشن و اینجا مخاطب من معلم هاست و نه صدا و سیما. در واقع میخوام براتون تعریف کنم که بازنمایی معلولیت در رسانه ها چطوره و چطور می تونه زندگی معلولان رو تحت تاثیر قرار بده.

اولین نقد ما صدا و سیما رویکرد ترحمی هست که در خصوص معلولان داره. رویکرد صدا و سیما به معلولان همیشه یا اینطرف طیفه یا اون طرف طیف. یا معلول ها رو خیلی ناتوان نشون میده، یا زیادی توانمند. در هر صورت هم تلاش می کنه جلب ترحم بکنه و به این وسیله مخاطب بیشتری جمع کنه. یعنی اساسا ما معتقدیم صدا و سیما صرفا برای جلب مخاطبه که سراغ معلول ها میره.

مطمئنا خیلی هاتون برنامه ماه عسل احسان علی خانی یا برنامه های مشابه رو دیدید. این طور برنامه ها که معمولا هم تو مناسبت های مذهبی پخش میشن، یه معلول رو میارن، یا او رو خیلی حقیر و ناتوان نشون میدن و در مقابل نشون میدن که خوانوادش خیلی فداکاری  داشتن و میخوان با این کار به مردم بگن مثلا فداکاری و گذشت داشته باشید. و یا از اون طرف بام افتاده و نشون میدن معلول کارهای خارق العاده انجام میده و با وجود معلولیتش، هیچ مشکلی نداره. البته هدفشون توانمند نشان دادن معلولان نیست، بلکه به نمایش کشیدن یک برنامه متفاوت و توجه برانگیز هستش.

این رویکرد اغراق در توانمندی رو تو فیلمها به خصوص در رابطه با نابینایان خیلی میشه دید. مثلا یادمه اوایل دهه 80 یه سریال از تلویزیون پخش میشد به نام و خداوند عشق را آفرید. تو یکی از قسمت های این سریال دو تا دختر و پسر نابینا رو نشون می داد که بدون اینکه همدیگه رو بشناسن، هر جا به هم میرسیدن به صورت تلپاتی متوجه حضور هم میشدن. مثلا تو خیابون پسره میرسید فاصله 10 متری دختره و متوجه حضورش میشد! دست آخر هم بالاخره هم دیگه رو پیدا کردن، عاشق هم شدن و ازدواج کردن و happy ending  شد.

خب اون زمان که این سریال پخش میشد، خیلی ها از من انتظار چنین احساساتی داشتن و اصرار داشتن که اگه تمرکز کنم خیلی از کارامو که نمیتونم انجام بدم اون وقت میتونم انجام بدم. بعضیها میگفتن تو اگه تمرکز کنی حتی میتونی کتاب بخونی! و وقتی من نمیتونستم من رو متهم به تنبلی می کردن.

نقد دیگه ای که به رسانه ها وارده، نشان دادن معلولیت به عنوان عقوبت گناه هستش. این دیگه خیلی روتین و کلیشه ای شده که شخصیت منفی فیلم در انتها، دچار معلولیت به خصوص ویلچرنشین بشه. توسریال ستایش، انیس سکته کرد و ویلچرنشین شد. سریال آوای باران، از یاد رفته و خیلی سریال های دیگه این اتفاق افتاده. یه مدت یه سریال ترکیه ای پرمخاطب پخش میشد به نام کلید اسرار که بلا استثنا تو همه قسمت هاش شخصیت منفی که یه فرد گناه کار بود به سزای اعمالش میرسید و دچار معلولیت میشد!

خب همه اینها میتونه این پیام ضمنی رو به همراه داشته باشه که هر شخصی که دچار معلولیت شده یا خودش یا خانوادش گناهکار بودن. یکی از دوستان من که از ویلچر استفاده می کنه میگفت که هروقت چنین فیلمهایی پخش میشه، تا چند مدت نگاه متفاوت مردم رو رو خودم حس میکنم. یه بعد دیگه این داستان، تقدیر گراییه. یعنی تو یه سری از فیلم ها نشون میدن که مثلا یک فرد لیاقتش رو نداشته که جسمی سالم داشته باشه و اساسا صلاح بر این بوده که دچار معلولیت بشه. نمونه بارزش فیلم بید مجنون. پرویز پرستویی تو این فیلم نابیناست و وقتی بیناییش رو به دست میاره مسیر زندگیش عوض میشه و دنبال کارهای ناثواب میره. به همین خاطر دوباره بیناییش ازش گرفته میشه.

پیام ضمنی این طور فیلم ها میتونه این باشه که فرد معلول یا گناهی داشته که به چنین عقوبتی دچار شده و یا ممکنه برای پیشگیری از وقوع یک گناه یا خطا دچار معلولیت شده. این در حالیه که در دنیای واقعی اصلا چنین چیزی وجود نداره. خیلی از بزرگترین جنایت کاران دنیا، تا آخر عمرشون در سلامت کامل بودن و به جنایاتشون ادامه دادن. از اونطرف خیلی انسانهای شریف بودن که به هر دلیلی دچار معلولیت شدن. ارتباط دادن معلولیت به گناه کاری و بی گناهی از خطاهای نابخشودنی رسانه هستش.

نقد دیگه ایه که به رسانه های ایرانی معمولا وارده، تمسخر معلولان هستش. ما البته با حضور معلولا تو فیلمهای طنز هیچ مخالفتی نداریم و استقبال هم میکنیم اما تمسخر و استهزاء قابل پذیرش نیست. یکی از جدیدترین نمونه هاش، سریال پایتخت بود که نوروز گذشته پخش شد. بازیگر بهتاش دچار لکنت زبان شد و بسیار توهین آمیز با این موضوع برخورد شده بود. تو این فیلم علاوه بر این که افراد دارای لکنت زبان رو ضعیف و ناتوان نشون میدادن، با لکنت زبان اونها شوخی های سخیف می کردن که اتفاقا مورد اعتراض جامعه معلولان هم قرار گرفت.

همه اینها درحالیه که رسانه خیلی به ما میتونه کمک برسونه. اولین کاری که میتونه بکنه عادی سازی حضور معلولان در اجتماعه. یعنی همون طور که تو فیلم ها و سریال ها، از زن و مرد استفاده می کنه، اقوام مختلف و آدمهای شهری و روستایی رو بازنمایی می کنه، به آدمهایی با توان جسمی متفاوت هم نقش بده. تنوع حقیقی جامعه رو به تصویر بکشه بدون اینکه بخواد رو اون موضوع مانور ترحمی بده. مثلا تو یه سریال یکی از اعضای خانواده یه معلولیت داشته باشه و اصلا موضوع اون معلولیت برجسته نشه. این موضوع رو تاحدودی در سریال هزاران چشم داشتیم که مهدی هاشمی نقش دبیر تحریریه یه مجله رو بازی کرده بود که نابینا بود. یک نابینای توانمند اما اصلا روی نابینایی ایشون تمرکز نشده بود. ترحمی هم نبود. اغراق هم نداشت.

اینها نقدهایی بود که میشه به رسانه ها وارد کرد و البته شما به عنوان معلم می تونید به داشن آموزان کمک کنید تا نگاه درست نسبت به معلولیت رو درک کنند و رواج بدن. در همین راستا من نکاتی رو در ادامه می گم که می تونه به شما درک بهتری از نحوه ی رفتار درست با یک نابینا بده.

خیلی از شماها نمیدونید وقتی تو خیابون، مدرسه، یا جایی به نابینا میرسید دقیقا چه کاری باید انجام بدید؟ خیلی ها میپرسن آیا ما باید جلو بریم و کمک بکنیم یا این کار ممکنه ناراحتشون کنه؟ به طور کلی، اولین کاری که در این رابطه میشه کرد، اینه که بدون داشتن نگاه ترحم آمیز ازشون سوال کنید که نیازی به کمک دارن یا نه؟ و اگه نیاز داشتن کمک کنید.

در آغاز مکالمه خودتان را معرفی کنید. فرض نکنید فرد نابینا شما را از روی صدایتان تشخیص می دهد. ممکن است صدای شما در ذهن او نمانده باشد یا شباهتی به صدای فرد دیگری داشته باشد. در برخورد با آنان تن صدای عادی داشته باشید و – به طور طبیعی و واضح صحبت کنید. نیازی به بلند یا شمرده صحبت کردن نیست. همیشه در ابتدا از فرد نابینا بپرسید که آیا کمکی نیاز دارد؟ در صورتی که جواب مثبت بود به او کمک کنید.

ضمن رعایت احترام و حرمت آنان، با تماس سبک دست خود به شانه و یا دست نابینا موقعیت خود را برای او مشخص نمایید. وقتی که خودتون رو می خواید معرفی کنید و یا این که می خواهید به طور مستقیم با گروهی از افراد صحبت کنید، نام او را هم بگویید. در هنگام راهنمایی افراد نابینا جهت نشستن، دست او را به آرامی به پشت مبل و یا دسته صندلی هدایت نمایید. سؤال یا درخواست خود را مستقیما با شخص نابینا مطرح نمایید و بدون هماهنگی با همراه او در میان نگذارید.

هنگام راه رفتن بازوی خودتان را در اختیار فرد نابینا قرار دهید. او باید یک قدم عقب تر از شما حرکت کند. قبل از رسیدن به موانع و ناهمواری ها (جوب، پله، آستانه در و …) و مکان های با محدودیت ارتفاع سر، آن را برای نابینا توصیف کنید. هرگز عصای او را نگیرید و یا با عصا او را هدایت نکنید. هیچگاه بدون اجازه و بدون نظر و مشورت با فرد نابینا، محل قرار گرفتن وسایل و لوازم او را تغییر ندهید.  سعی کنید در هر شرایطی، محیط و موقعیت را برای نابینایان توصیف کنید. در مجموع هر اطلاعات دیداری که به صورت شنیداری در بیاید می تواند برای نابینایان مفید و جذاب باشد. این اطلاعات می تواند شامل عنوان خیابان ها و فروشگاه ها، رنگ لباس افراد یا هر موضوع دیگری باشد.

مانیا عاله پور: از ابوذر ممنونم که اینقدر کامل و منسجم حرف هاش رو با ما در میون گذاشت. ما در مدرسه ی رسا با کمک ایشون داریم محتوای مورد نیاز در مورد تکنولوژی های ارتباطی که برای معلولان ساخته شده و همچنین محتوای مورد نیاز برای ترویج نگاه نقادانه به بازنمایی معلولیت در رسانه ها رو تولید و جمع آوری می کنیم و به تدریج این محتواها رو در سایت مدرسه ی رسا منتشر می کنیم. امیدواریم که برای معلم ها مفید باشه و علاوه بر اینکه آگاهی اونا رو در مورد تکنولوژی های حوزه ی معلولیت بالا ببره به اونا کمک کنه نگاه نقادانه رو نسبت به کلیشه های حوزه ی معلولیت بسازند و ترویج بدن.

پادکست های سواد رسانه ای رو می تونید علاوه بر سایت مدرسه ی رسا و کانال تلگرامی رسا اسکول 99 از طریق اسپاتی فای و گوگل پادکست هم گوش بدید. از شما ممنونیم که تا اینجا با ما بودید. مهرتان پایدار.

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.