بازنمایی معلولان در رسانه

نویسنده: ابوذر سمیعی
بازنمایی اشتباه معلولیت در رسانه
یکی از بزرگترین مسائل افراد دارای معلولیت، چگونگی بازنمایی معلولان در رسانه است. به عنوان یک فرد معلول، به جرات میتوانم بگویم آنچه که از ما در رسانه، بویژه در صدا و سیما نشان داده میشود هیچ سنخیتی با خود واقعی ما ندارد. تصویری که رسانه ملی از معلولان ارائه مینماید، دارای اعوجاج و آمیخته به نیازها و ملاحظات رسانهای است. واقعیت این است که صدا و سیما در اکثر برنامههایی که در حوزه معلولان تولید میکند، بیشتر به دنبال جلب مخاطب حداکثری است تا نشان دادن مسائل اجتماعی معلولیت. از همین رو تصویری که از افراد دارای معلولیت و موضوع معلولان ارائه میشود، عمدتا اغراق شده و به دور از واقعیت است.
البته در این زمینه، سینما نیز در بسیاری موارد، تفاوت قابل ملاحظهای با رسانه ملی ندارد و گویی صدا و سیما به واسطه وسعت فعالیتهایش به گونهای الگو مبدل شده و رسانههای دیگر را تحت تاثیر قرار داده است. از همین رو نقد حاضر با تکیه بر بازنمایی معلولان در رسانه ملی نگاشته شده است؛ اما سایر رسانهها را نیز به همین سان در بر میگیرد.
صدا و سیما، گاه با به تصویر کشیدن ناتوانی در معلولان، به دنبال جلب ترحم است و گاه با اغراق در توانمندی آنان، در پی جلب توجه. همه این برنامهها هم به منظور جذب مخاطب حداکثری است. تمسخر، نگاه تقدیرگرایانه، بیتوجهی و نیز نادیده گرفتن افراد دارای معلولیت، دیگر رویکردهای صدا و سیما به معلولان است. در این بخش، نگاهی خواهیم داشت به رویکردهای مختلف صدا و سیما به حوزه معلولیت و تفسیر و تحلیلی که این رسانه از افراد دارای معلولیت ارائه میکند.
جلب ترحم نسبت به معلولان
تصویر احسان علیخانی در غروب روزهای ماه رمضان، در کنار یک فرد معلول برای همه ایرانیان تصویری آشنا است. البته میتوانید جای علیخانی هر مجری دیگری و جای ماه رمضان، هر مناسبت مذهبی را جایگزین کنید. مجری با سوز و گداز از چگونگی معلول شدن آن شخص سوال میکند و تمام تلاشش را میکند که اشک همه مخاطبان را جاری کند. آنقدر به این سوال و جوابهای تکراری ادامه میدهد که دست آخر همه بینندگان متقاعد شوند که زندگی خوبی دارند و خدا را بابت اینکه معلول نیستند شکر کنند.
به تصویر کشیدن صبر فرد معلول در برابر رنج و درد طاقت فرسای معلولیت و نیز نشان دادن بردباری و فداکاری خانواده و اطرافیان فرد معلول از دیگر بخشهای چنین برنامههایی است. اگرچه شاید در پس چنین هدفی، نیتی مثبت نهفته باشد اما تمرکز بر رنج و عذاب و سختی، آن هم به صورت اغراق شده، برای جامعه معلولیت، تنها آسیب به همراه خواهد داشت.
از دیگر اقداماتی که صدا و سیما تخصص فراوانی در آن دارد، افزایش بار معنوی برنامهها با نشان دادن تصاویر افراد دارای معلولیت در لابلای برنامهها است. این کار را البته هم در اعیاد و جشنها انجام میدهد و هم در مناسبت های سوگواری. نشان دادن تصاویری از افراد دارای معلولیت در آسایشگاهها، بیمارستانها و … به همراه آهنگی محزون، نمک برنامههای مناسبتی صدا و سیما است.
استفاده ابزاری از معلولیت
گرم کردن بازار جمع آوری کمکهای مردمی در مناسبتهای خاص مثل «جشن عاطفهها، جشن نیکوکاری و …» هم بدون تصویر معلولان، به هیچ وجه امکان پذیر نیست. یک دوربین بردارید، یک معلول پیدا کنید، تصویری ترحم انگیز از او بگیرید، آهنگی محزون از محمد اصفهانی بر روی آن بگذارید و منتظر سیل کمک های مردمی باشید! این دستور العمل صدا و سیما در چنین مناسبتهایی است!
در همه موارد فوق، صدا و سیما با نشان دادن تصویری رقتانگیز، دردناک و رنجور از معلولان، به دنبال خلق فضایی ترحمی و جلب مخاطب است اما احتمالا نمیداند و یا نمیخواهد بداند اینگونه بازنمایی معلولان در رسانه چه اثر مخربی بر جامعه معلولان دارد. همه اینها موجب میشود تصویر معلولیت در ذهن مخاطبان، تداعی کننده رنج، سختی و ناتوانی باشد و افراد با مشاهده یک معلول، ناخودآگاه، رنج و سختی را در چهره او مشاهده کنند و او را فردی ناتوان و رنجور بدانند.
تاثیر بازنمایی معلولان در رسانه
این گونه بازنمایی معلولان در رسانه در کیفیت ارتباط معلولان با جامعه نیز بسیار اثرگذار است. وقتی تصویر فرد معلول برای عموم افراد تدایی کننده افسردگی، رنج و سختی باشد، مسلما بسیاری ناخودآگاه از برقراری ارتباط با آنان خودداری میکنند و حتی تمایلی ندارند که به افراد دارای معلولیت نزدیک شوند. شاهد این موضوع را در صحبتهای افراد غیرمعلولی میتوان سراغ نمود که با معلولان برای اولین بار ارتباط برقرار میکنند. بیشتر آنان اظهار میدارند که فکر نمیکردند معلولان انقدر شاد باشند و مثل بقیه مردم بتوانند شوخی بکنند و بگو و بخند داشته باشند. این موضوع نشان دهنده تصویر افسرده و رنجور معلول و معلولیت در ذهن عموم مردم است که عمدتا توسط رسانهها شکل گرفته است.
اغراق در توانمندی معلولان
از دیگر اقدامات خارق العاده صدا و سیما، اغراق در نشان دادن توانمندی افراد دارای معلولیت است. البته که این امر نه برای برجسته نشان دادن توانمندی معلولان، بلکه بازهم برای جلب توجه از طریق نشان دادن یک برنامه متفاوت و نهایتا افزایش جمعیت مخاطب است. نابینایی که از روی احساس و بو بسیاری از چیزها را تشخیص میدهد، معلولی که دست ندارد و با پا تمام کارهایش را انجام میدهد، فرد ویلچرنشینی که به راحتی و بدون هیچ مانعی زندگی، کار و تحصیل میکند و … نمونه هایی از بازنمایی اغراق آمیز هستند.
در این رویکرد، گاه به حدی در توانمندی افراد دارای معلولیت اغراق میشود که این افراد فراانسانی و فرامادی نشان داده میشوند. در اوایل دهه هشتاد، ، سریالی از تلویزیون پخش میشد زیر عنوان «و خداوند عشق را آفرید». در یکی از قسمتهای این سریال، داستان زندگی یک دختر و پسر نابینا به تصویر کشیده شده بود. داستان چنین نشان میداد که این دو نفر، بدون اینکه یکدیگر را بشناسند یا هر یک از وجود دیگری آگاه باشد، هرگاه به یکدیگر میرسیدند، متوجه حضور همدیگر میشدند. مثلا پسر را نشان میداد که در حال عبور از خیابان، ناگهان متوجه شخصی متفاوت، چند ده متر آنطرفتر میشد و همین حس به دختر نیست دست میداد. این دو به همین ترتیب، بعد از چند جلسه ارتباط از راه دور، بالاخره یکدیگر را یافتند و عاشق هم شدند و باهم ازدواج کردند.
تصورات اشتباه درباره معلولان
این داستان تخیلی، این شائبه را در عموم مردم به وجود آورده بود که نابینایان احساسات بسیار قوی و ناشناخته ای دارند و از طریق این احساسات میتوانند تمام کارهایشان را انجام دهند. بسیاری در آن زمان به من میگفتند سعی کن متمرکز شوی تا بتوانی همسر ایده آلت را با تلپاتی پیدا کنی. بعضیها حتی اصرار داشتند که تو با تمرکز قدرتت میتوانی کتاب هم بخوانی. شاهد آنها هم برای این موضوع، برنامههای صدا و سیما بود. وقتی من میگفتم اینها بیشتر داستانهای تخیلی است و نابینایان چنین قدرتی ندارند؛ آنها میگفتند، احتمالا فقط تو نمیتوانی این کار را بکنی و اگر بیشتر تلاش کنی امکان پذیر است. تنبلی خودت را به حساب همه نابینایان نگذار!
نگاههای تقدیرگرایانه به معلولیت
معلولیت، عقوبت گناه یا عاملی برای پیشگیری از گناه
این بدترین اقدامی است که صدا و سیما میتواند در حق معلولان انجام دهد. مطمئنا بسیاری از سریالهای پرمخاطب را دیدهاید که در پایان داستان، شخصیت منفی فیلم دچار معلولیت شده است. سریالهای، آوای باران، ستایش، از یاد رفته، و … نمونههایی از این موضوع هستند. یکی از معروفترین چنین نمونههایی، سریال ترکیهای کلید اسرار بود که برای مدت طولانی از تلویزیون ایران پخش میشد. در این سریال، بدون استثنا در پایان هر قسمت، شخصیت منفی که فردی گناهکار و ظالم بود دچار معلولیت میشد و معمولا بر روی ویلچر مینشست.
در سریال پرمخاطب «ستایش» که در چند فصل از تلویزیون ملی نشان داده شد، انیس، یکی از منفیترین و منفورترین شخصیتهای داستان بود که پس از سالها دسیسه و توطئه چینی شیطانی علیه شخصیتهای مثبت، بالاخره در یک حرکت کیش و مات شد و سکته کرد و دچار معلولیت شد. انیس ویلچر نشین شد و قدرت تکلمش را از دست داد تا همگان بدانند که هیچ معلولیتی بیعلت نیست.
داستان البته به همینجا ختم نشد. گناه انیس او را معلول کرد اما درِ توبه همیشه باز است. در آخرین فصل این سریال جذاب، نشان داده میشود که انیس از کرده خود پشیمان شده و درصدد جبران بر میآید. همین باعث میشود بلافاصله بخشی از معلولیت او از بین رفته، و تکلمش را باز یابد. اگر از منظر نویسنده چنین سریال هایی به دنیا نگاه کنیم، معلولیت تنها یک علت دارد آن هم گناه کاری است و تنها چاره آن هم باز گشتن از این راه ناصواب است.
بررسی خیال پردازی های نویسندگان و فیلم سازان در حوزه معلولیت
منظور من از مطرح نمودن این موضوعات به هیچ وجه بعد دینی مسائل نیست و هرگز قصد ورود به مباحث مذهبی را ندارم؛ چرا که نه از تخصص لازم در این خصوص برخوردارم و نه موضوعیتی در این گفتار دارد. هدف من صرفا بررسی خیال پردازی های نویسندگان و فیلم سازان در حوزه معلولیت است که تا چه میزان میتواند آسیبزا باشد. چنین بازنماییهایی این تصور را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که اگر فردی دچار معلولیت شده، به احتمال زیاد، خودش یا خوانوادهاش در گذشته گناهی مرتکب شده اند و خداوند برای عقوبت گناه، او را گرفتار عذاب الهی نموده و دچار معلولیت کرده است.
بعد دیگری که از همین منظر میتواند مورد واکاوی قرار گیرد، فرض گرفتن معلولیت به عنوان عاملی برای پیشگیری از وقوع گناه است. گاه چنین نشان داده میشود که فرد معلول، به خاطر گناهی که ممکن بود در آینده مرتکب شود دچار معلولیت شده و معلولیت به منظور پیشگیری از حادث شدن این وضعیت در او به وجود آمده است. یکی از نمونههای بارز این گونه بازنمایی معلولان در رسانه را در فیلم سینمایی «بید مجنون» میتوان ملاحظه نمود. در این فیلم، شخصیت اول فیلم یک نابیناست که به صورتی اتفاقی، بینایی اش را باز مییابد اما بعد از این اتفاق، مسیر زندگیاش تغییر کرده و به دنبال کارهای ناصواب میرود. همین موضوع موجب میشود در انتهای فیلم دوباره بینایی اش از او گرفته شود.
از این نوع بازنمایی چه می توان برداشت کرد؟
چنین تفسیرهایی از معلولیت میتواند بازگو کننده این مطلب باشد که فرد دارای معلولیت، شایستگی برخورداری از جسم سالم را نداشته و اساسا صلاح بر این بوده که دچار معلولیت شود. این در حالی است که در دنیای واقعی چنین چیزی وجود ندارد. بسیاری از بزرگترین جنایت کاران دنیا، تا آخر عمر جسمی سالم داشتهاند و به جنایات خویش پرداخته اند. در مقابل، بسیاری از انسانهای شریف بودهاند که به هزار و یک دلیل دچار معلولیت شدهاند. ارتباط دادن معلولیت به گناهکاری و بیگناهی، از خطاهای آسیب زای رسانه است.
شاید کسانی که از خارج از حوزه معلولیت به این موضوعات بنگرند، به نظرشان چنین چیزی اهمیت چندانی نداشته باشد و تصور کنند که در دوره مدرن، این گونه بازنماییهای خرافی نمیتواند تاثیر چندانی بر ذهنیت عموم جامعه داشته باشد. در این راستا لازم است متذکر شوم، تحقیقات و بررسیهای علمی که در این خصوص به انجام رسیده نشان میدهد، این گونه بازنمایی معلولان در رسانه، تاثیر قابل ملاحظهای در نگرش عموم مردم داشته و با توجه به اینکه این نگاهها ریشه در ادبیات و فرهنگ ما دارند و رسانهها تنها اقدام به بازتولید آن نمودهاند، زمینههای رشد آن در نگرش عموم مردم نیز فراهم است.
تجربه زیسته افراد دارای معلولیت
تجربه زیسته افراد دارای معلولیت نیز معید این مدعاست. بسیاری از معلولان، بویژه آنان که از ویلچر استفاده میکنند، شاهد تاثیرات مستقیم این گونه بازنمایی در زندگی خویش هستند. نگارنده برای گردآوری مطالب حاضر با چند نفر از افراد دارای معلولیت، مصاحبه نموده است. یکی از دوستانی که از ویلچر استفاده میکند میگفت: «هر گاه که سریال یا فیلمی پخش میشود که در پایان شخصیت فیلم دچار معلولیت شده و بر ویلچر مینشیند، من تا یک ماه جرات ندارم از خانه خارج شوم، چرا که همه مردم با نگاهی متفاوت با من برخورد میکنند.» این موضوع کاملا مورد تایید سایر دوستان دارای معلولیت، بخصوص کسانی که از ویلچر استفاده میکردند نیز بود.
تمسخر افراد دارای معلولیت
مطمئنا شما نیز بسیاری از فیلمهای طنز را مشاهده نمودهاید که برای خنداندن بیشتر مخاطبان، از موضوع معلولیت بهره جستهاند. ما به هیچ وجه مخالف حضور افراد دارای معلولیت و موضوع معلولیت در فیلمهای طنز نیستیم. مساله، تمسخر و استهزای معلولیت است. برای نمونه، از سریال طنز «شبهای برره» به عنوان مجموعهای میتوان نام برد که به خوبی و بدون تمسخر از موضوع معلولیت استفاده نموده بود. اما دیگر سریالها و فیلمها نتوانستهاند از این ظرفیت استفاده ببرند.
یکی از بدترین و جدیدترین نمونهها، سریال طنز پایتخت بود که در آن شخصیت «بهتاش» دچار اختلال لکنت زبان شد. در این سریال، افراد دارای لکنت زبان، علاوه بر ضعیف و ناتوان نشان داده شدن، به شدت مورد تمسخر و استهزاء قرار گرفته بودند.
شرور و شیطانی نشان دادن افراد دارای معلولیت
یکی از روشهای رایج برای نشان دادن یا برجسته نمودن شخصیت شرور و شیطانی یک کاراکتر در فیلمها، به نمایش درآوردن او در قالب فرد دارای معلولیت است. فردی که یک چشم، یک پا یا یک دست ندارد و سر دسته دزدان، قاچاقچیان، آدم ربایان و … است. این نمونهها را در فیلمهای قبل از انقلاب نیز بسیار میتوان دید. در این فیلمها، افراد دارای معلولیت در نقش نوچه، کتکخور، افراد شرور و … ظاهر میشدند. البته همه اینها نمونههای جهانی هم دارد. یکی از بارزترین نمونههای آن را میتوان در فیلمهای متداول در خصوص دزدان دریایی مشاهده نمود. در بیشتر فیلمهای غربی، سردسته دزدان دریایی فردی است که یک چشم ندارد و یک پایش هم چوبی است!
نادیده گرفتن افراد دارای معلولیت
دست آخر میتوان گفت، صدا و سیما و رسانه های مشابه تنها و برای مقاصد خاصی اقدام به نشان دادن افراد دارای معلولیت میکنند و عمدتا، به زندگی یک معلول به عنوان یک شهروند معمولی نمیپردازند. یعنی شما نمیتوانید به همان اندازه که در جامعه با افراد دارای معلولیت مواجه میشوید، در تلویزیون و سینما نیز با افراد معلول روبرو شوید و تنوع جسمی را در آن ملاحظه کنید. این به معنای نادیده گرفتن افراد دارای معلولیت در تولید برنامههای تلویزیونی و سینمایی است.
چه باید کرد؟
تا اینجای کار، در نقد بازنمایی معلولان در رسانه گفتیم که رسانه ملی و سینما بیشتر بار خاطر بودهاند تا یار شاتر. حال سوال این است که این گونه رسانهها چه کاری میتوانند بکنند و چه نقشی باید در حوزه افراد دارای معلولیت به عهده داشته باشند؟ در این مبحث به این موضوع خواهیم پرداخت.
بازنمایی معلولیت به عنوان یک تنوع
معلولیت، فارغ از محدودیتهایی که برای یک فرد مبتلابه ایجاد میکند، صرفا یک تنوع است و باید این تنوع در جامعه پذیرفته شود. این موضوع را میخواهم در مقایسه با بازنمایی زبان و لهجه بیشتر ملموس کنم.
شاید تا حدود 10-15 سال پیش، بیشترین و تنها لهجهای که در سریالهای تلویزیونی دیده میشد، لهجه تهرانی بود. این هژمونی لهجه تهرانی پذیرفته شده بود و همه سعی میکردند خودشان را با آن وفق دهند. یعنی بخشی از کیفیت یک کار بسته به این بود که لهجه تهرانی دارد یا نه و اگر نداشت، همین موضوع برای آن سریال یک امتیاز منفی به حساب میآمد. اما در سالهای اخیر، با تولید فیلمها و سریالهای قوی با لهجهها و زبانهای مختلف، این هژمونی شکسته شد و تنوع لهجهها و زبانها در تلویزیون کاملا پذیرفته شد.
همین موضوع را در خصوص افراد دارای معلولیت میتوان مطرح کرد. معمولا قریب به اتفاق بازیگران تلویزیون و سینما، کسانی هستند که سلامت جسمانی کامل (یا حداقل ظاهرا کامل) دارند و به ندرت میتوان فیلمها و سریالهایی پیدا کرد که افراد دارای معلولیت به عنوان یک فرد معمولی در آن حضور داشته باشد. تلویزیون و سینما باید از بازیگران دارای معلولیت به عنوان ایجاد تنوع جسمانی در برنامهها استفاده کنند و به این وسیله حضور افراد دارای معلولیت در بخشهای مختلف اجتماع را امری عادی و طبیعی نشان دهند.
یک نمونه موفق
شاید بتوان سریال ایرانی «هزاران چشم» را نزدیک به این ایده دانست. در این سریال، مهدی هاشمی در نقش دبیر تحریریه یک مجله ایفای نقش کرده است. او نابینایی توانمند است اما موضوع محوری داستان مساله نابینایی نیست. در این فیلم به طور ضمنی نشان داده میشود که چگونه یک نابینا میتواند به راحتی مانند سایرین در اجتماع حضور داشته باشد و فعالیت داشته باشد. البته بدون بهرهگیری از ترحم یا اغراق.
نمونه خارجی و موفق چنین بازنمایی را میتوان در سریال کانادایی «قصههای جزیره» سراغ نمود. در این سریال، بازیگر نقش «جاسپر» دارای لکنت زبان است اما هیچگاه به لکنت زبان گاسپر به عنوان موضوعی خاص پرداخته نمیشود و تنها هدف از گنجاندن آن در داستان، نشان دادن لکنت زبان به عنوان بخشی از تنوع و رنگارنگی زبانی و کلامی است. لکنت زبان جاسپر به حدی طبیعی، بدون اغراق و فارغ از ترحم به تصویر کشیده شده که مخاطب آن را به عنوان امری کاملا طبیعی میپذیرد و نگاهی متفاوت نسبت به گاسپر ندارد.
صدا و سیما میتواند با الگوبرداری از چنین فیلمهایی در صدد تولید محتواهایی بر بیاید که معلولیت و شهروندان معلول را به عنوان یک تنوع اجتماعی نشان دهد و به این ترتیب نگاه متفاوت شکل گرفته به افراد دارای معلولیت را اصلاح نماید. همچنین استفاده از کارشناسان دارای معلولیت در برنامههای مختلف نیز میتواند موجب توسعه این دیدگاه باشد. چنین دیدگاهی با آماده سازی جامعه برای پذیرش معلولان و نیز افزایش اعتماد به نفس افراد دارای معلولیت برای حضور در اجتماع، زمینه را برای مشارکت موثر معلولان در جامعه فراهم خواهد نمود.
استفاده غیرمستقیم از مفاهیم حوزه معلولیت
در بخش پیشین به حضور مستقیم افراد دارای معلولیت در رسانه اشاره شد؛ اما لزوما همه اثرگذاریها به صورت مستقیم اتفاق نمیفتد. گاه مفاهیم و المانهای غیرمستقیم نیز میتواند به همان اندازه اثربخش باشد. در رابطه با موضوعات حوزه معلولیت، استفاده از تصاویر، المانها و مفاهیم در پس زمینه اثرات ماندگاری به دنبال دارد. به عنوان نمونه، در فیلمها یا سریالها میتوان از عابرین دارای معلولیت نیز استفاده کرد. یا در انیمیشنها و برنامههای عروسکی، میتوان المانهای مناسبسازی فیزیکی را نیز تعبیه کرد.
ممکن است تاکنون به این موضوع دقت نکرده باشید اما در انیمیشنهای خارجی، به ویژه در نمونههای اروپایی و امریکایی، میتوانید مشاهده کنید که در کنار پلهها، سطح شیبدار نیز تعبیه شده است. جایدادن این گونه تصاویر میتواند این نتیجه را به همراه داشته باشد که کودکان وجود سطح شیبدار را امری بدیهی بدانند و همیشه به آن توجه داشته باشند.
آموزش حقوق شهروندی افراد دارای معلولیت
عدم رعایت حقوق شهروندان دارای معلولیت توسط سایر شهروندان، مسائل عدیدهای را برای آنان به وجود آورده است. پارک خودرو در محل پارک ویژه معلولان، قرار دادن وسائل نقلیه در مقابل پلها یا بر روی مسیر ویژه نابینایان، بیتوجهی به اولویت افراد دارای معلولیت در استفاده از صندلیهای مترو و اتوبوس، عدم رعایت قانون عصای سفید و … از مصداقهای بارز زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی افراد دارای معلولیت هستند. اطلاع رسانی پیرامون این حقوق و قوانین و فرهنگسازی برای رعایت آن یکی از وظایف رسانهها، بویژه رسانه ملی است.
آموزش چگونگی تعامل با افراد دارای معلولیت
بیشتر افراد در مواجهه با معلولان نمیدانند که دقیقا باید چه رفتاری داشته باشند و از نیازها و محدودیتهای آنان مطلع نیستند. نحوه راهنمایی و کمک به افراد دارای معلولیت و چگونگی تعامل با آنان از جمله موضوعاتی است که حتما باید توسط رسانهها، بویژه رسانه ملی به عموم مردم آموزش داده شود. همچنین بحث و گفتگو پیرامون موانع فرهنگی حضور افراد دارای معلولیت در جامعه، از موضوعاتی است که پرداختن به آن توسط رسانه ملی، میتواند نقش فراوانی در بهبود نگرش به معلولان داشته باشد و تسهیل بخشِ حضور آنان در جامعه باشد.
در پایان یادآور میشود در «قانون جامع حمایت از حقوق معلولان»، سازمان صدا و سیما مکلف شده حداقل پنجساعت از برنامههای خود را در هفته به صورت رایگان در زمانهای مناسب به برنامههای سازمان بهزیستی و تشکلهای مردم نهاد حامی افراد دارای معلولیت بهمنظور آشنایی مردم با حقوق، توانمندیها و مشکلات این افراد اختصاصدهد و نسبت به زیرنویسی فیلمها و برنامه های شبکه های مختلف سیما، استفاده از رابط ناشنوایان و نیز پخش توصیف شنیداری فیلمها جهت افراد نابینا اقدام نماید؛ با این حال متاسفانه تاکنون این امر آنگونه که باید محقق نشده و صدا و سیما و سایر رسانهها نتوانستهاند تاثیر مثبت و ماندگاری در زندگی افراد دارای معلولیت داشته باشند.
مطلب بسیار عالی بود. من با اینکه فکر میکردم خیلی روی موضوع معلولیت حساسم با خوندن این مطلب متوجه شدم هنوز هم به خیلی مسایل بادقت نگاه نکردم مثل تصویر معلولیت در رسانهها.
فکر میکنم هر بخش این نوشته میتونه تفکیک بشه و مفصل تر بهش پرداخته بشه.عالی بود.
عالی بود! ممنون از این مطلب خوب تون